در این کتاب نویسنده از جامعه و هنرمندان آمریکای لاتین با عنوان فرهنگ نو سخن گفته است. شاید بخشهای سوم و چهارم کتاب را بتوان جالبترین فصلها دانست. در این دو فصل نویسنده با موشکافی، بازگشت هنرمندان و نویسندگان آمریکای لاتین را به سرچشمههای فرهنگی خویش، به منابع پرباری که در بوته فراموشی مانده بود تشریح میکند. این حادثه فرهنگی در دهه دوم قرن نوزدهم روی داد، در دورانی که اروپا به فرهنگهای بیگانه توجهی خاص داشت و در واقع ادبیات آمریکای لاتین از این لحظه است که اهمیت جهانی مییابد.
در سالهای 1920، دنیا بتدریج به دو اردوگاه سیاسی متخاصم تقسیم شد. اتخاذ یک جهت سیاسی تقریبا اجتنابناپذیر بود، اینکه آیا میشد به وسیله هنر به هدف سیاسی رسید یا نه مسئله دیگری است. در اینجا فقط میخواهیم ببینیم که هنرمندان هر وقت که در برابر خواستهای سیاسی و هنری ناهمساز قرار میگرفتند به چه طریق در آشتی دادن هنر و سیاست میکوشیدند. برخی از هنرمندان بکلی نقاشی یا شعر را رها میکردند و دست به مبارزه میبردند؛ پارهای هنر خود را در خدمت انتشار یک پیام به کار میگرفتند.
در طول دو دهه گذشته، سبک پليسي رونق بيسابقهاي در آمريکاي لاتين تجربه کرده است، سبکي که در آن نويسندگان زن و مرد بسياري دخالت داشتند، نويسندگاني که در داستانهاي پليسي شان، به ويژه داستانهاي کارآگاهي، به نقش آفريني زنان اهميت چشمگيري دادند. اين مقاله به بررسي يک رشته رمانهاي پليسي با هدف بررسي جامعتري از تکامل شخصيت زن در رمانهاي پليسي معاصر در آرژانتين، شيلي و مکزيک ميپردازد. به همين منظور نشان ميدهد چگونه کارآگاه زن شروع به تقليد و به طنزکشيدن شخصيت کارآگاه مرد ميکند و چگونه با گذشت زمان به توسعه سبک خاص وجودي و احساسي خود و کسب يک شخصيت تعريف شده دست مييابد، شخصيتي که به او اجازه ميدهد در بعضي موارد، واقعيات اجتماعي سختي را که احاطهاش کردهاند، گزارش دهد.