هدف مؤلف از تألیف این فرهنگ دو مسئله بوده است: رفع نیاز و مشکل دانشجویان در هر دورهای تا به وسیله این فرهنگ بتوانند راحتتر و آسانتر مشکلات خود را در خواندن متون ادبی برطرف کنند و مفاهیمی را که گویندگان پیشین در ضمن کلام خود آوردهاند، بهتر درک کنند؛ دیگر اینکه بهنوعی نسل امروز و فردا را با سنتها و آداب و عادات و رسوم و باورهای گذشتگان آشنا کند تا نسبت به گذشته خود با دیدی عمیقتر و اندیشهای متقنتر و ژرفتر بنگرند. بای دستیابی به مواد اصلی این کتاب، تقریبا تمامی متون برجسته ادبی اعم از دیوانهای شاعران از رودکی تا شاعران اواخر قرن یازدهم و متون نثر تا همین دوره بررسی شده و هر بیتی یا جملهای که اشارهای به اینگونه مطالب داشت، استخراج شده و «کلیدواژهای» برای آن در نظر گرفته شده است.
بخش اعظم اصطلاحات ادبی مندرج در این فرهنگ حاصل چندسال کار تدریجی ولی وقتگیر و توانفرسا روی تطبیق اصطلاحات سنتی رشتههای بدیع، معانی ،بیان، عروض و قافیه و نیز تجوید و دستور فارسی و انگلیسی میباشد. معادلهای مربوط به هر اصطلاح در هر یک از رشتههای فوق با مراجعه متعدد و پیاپی به منابع ذیربط اعم از متن یا فرهنگ تخصصی به فارسی و انگلیسی و مقابله و مقایسه حتیالامکان دقیق تعاریف، معانی و مثالهای مربوط به آن اصطلاح به دست آمده است.
یکی از مشکلات اساسی که در زبان فارسی وجود دارد، کلمههای همتلفظ یا واژههای همصوت است؛ برای مثال کلمه «باغی» به معنای سرکش و نافرمان و کلمه «باقی» به معنای پایدار و جاوید. این مسئله سبب بهوجودآمدن غلط املایی میشود. با توجه به این نیاز در جامعه، نویسنده این کتاب را با عنوان «فرهنگ واژههای همصوت» به نگارش درآورده است.
در مورد این گزیده با توجه به این شعر که "شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت" است و انتخاب غزلهایی که بین غزلها کاری بس دشوار می نمود، با توجه به روایی بعضی از غزلها در اذهان و با عنایت به کلیدی بودن بعضی از این غزلها این صد و ده غزل انتخاب و شرح شد، به طوری که اگر کسی این صد و ده غزل را با دقت با شرح آنها بخواند تا حدودی می تواند تمامی غزلهای حافظ را بفهمد و شرح کند. در اول، وزن هر غزل و بحری که در آن سروده شده، ذکر شده و احیانا در مورد ارزش موسیقایی این وزن نیز بحث شده است. با توجه به مآخذ موجود و دیوان شاعران پیش از حافظ، تا حد امکان شاعرانی که در ان وزن و قافیه غزل یا غزلهایی داشته اند ذکر و مطلع غزلها اورده شده است. در صورتی که شاعری پیش از حافظ یا بعد از او، مضمون بیت او را آورده است، شعر و شاعر آن شعر ذکر شده است. لغات و ترکیبات و کنایه ها و استعارات بر اساس معتبرترین بیت او را آورده است، شعر و شاعر آن شعر ذکر شده است. لغات و ترکیبات و کنایه ها و استعارات بر اساس معتبرترین فرهنگها معنی شده و احیانا معنی خاصی که حافظ از انها اراده کرده است بیان شده است. مفهوم عرفانی لغت، یا بیت، تا آنجایی که به افراط و تفریط کشیده نشود، ذکر شده است. تلاش شده که شعر حافظ با شعر حافظ معنی شود مضمونی را که حافظ در ابیات دیگر آورده است، در کنار بیت مورد نظر ذکر شود تا خواننده توسّع و گستردگی آن و مفهوم و مضمون را در شعر حافظ دریابد
فرهنگ نوادر و لغات و ترکیبات آثار عطار نیشابوری، اثر رضا اشرفزاده، پژوهشی است در شرح لغات و امثال و حکم و تعبیرات و مآخذ قصص و حکایات عطار نیشابوری. در مقدمه، ضمن اشاره به انگیزه نگارش کتاب، به بیان برخی از ویژگیهای آن، پرداخته شده است. بدون شک آثار عطار، از مهمترین آثار صوفیانه قرن ششم و هفتم هجری است، اما آنچه در این آثار شایسته دقت نظر و توجه بسیار است، زبان شعری این شاعر وارسته و عارف است. نویسنده، معتقد است: زبان عطار، همان زبان سنایی است، جز اینکه زبان عطار در مثنویهایش، زبان همهفهمی است؛ زبانی است که میتوان گفت، صوفیان آن دوره - که سواد چندانی هم نداشتند - و مردم عادی، آن را کاملا میفهمیدند. این زبان از یک جهت زبانی ساده و عامیانه است، ولی زیبایی این زبان در همین عامیانه بودن و ساده بودنش است. همین زبان است که بهوسیله صوفیه و همانندان عطار، سد مقاومی در مقابل گسترش زبان عربی در قرن ششم و هفتم شد. بهوسیله سرودههای این بزرگواران بود که مردم عادی و کمسواد، آنچه را میبایست بفهمند، میفهمیدند و حتی راه خویش را میجستند. با حکایات ساده و زبان سادهتر کسانی چون سنایی و عطار و مولوی بود که یک رشته ادبیات - خصوصا نظم - به وجود آمد که امروزه به نام «شعر صوفیانه» مشهور است که خود شعبهای عظیم از آثار ادبی فارسی است. به باور نویسنده، به هر مقدار که زبان مثنویهای عطار ساده است، زبان عزلیات و رباعیات او، فاخر و استوار و متین و محکم است. عطار در غزلیات و رباعیات، شاعری است عارف و در مثنویها، عارفی است شاعر و در هر دو صورت، این زبان آکنده است از لغات زیبای فارسی و ترکیبات بدیع دلنشین که بعضی از آنها، مخصوص به خود عطار است و بس. به اعتقاد وی، این زبان وقتی پرمایهتر و رساتر میشود که از یک طرف، با استعارات و کنایات لطیف میآمیزد و از طرف دیگر، از معانی بلند قرآنی و غنای گفتار رسول خدا(ص) و اولیای دین و بزرگان شریعت و طریقت و تعبیرات زیبای عامیانه مایه میگیرد و ایهامی که لازمه آثار عرفانی است، بدان عمق میبخشد. در اینجاست که زبان عطار، تبدیل به تازیانه اهل سلوک میشود و گرمروان طریقت را شتابان به پیش میراند. به باور او، زبان عطار در هر صورت، زبان خراسانی و شعرای خراسان است، با تمام خصوصیات آن؛ بنابراین بعید نمینماید اگر به کلماتی چون انمودار، اشنوده، ایدر، اومید، جوامرد و جوامردی، چرشت، بل= بهل، دوتاه، رستخیز، بشولیدن، بیوسیدن، سکیزیدن، اشناب، شیناب و... و ترکیباتی زیبا چون آباندیش، آبباز، آبخواه، آبخیز، آویزکینی، آویزگاه و آه آتشپاش و... و کنایاتی چون دندان نمودن، دست در فریاد داشتن، جامه در چنگ گرفتن، بر نقره افتادن، از دست به دسته افتادن و... برخورد میکنیم که حکایت از غنای زبان شعری عطار میکند. حال این زبان فنی و زیبا و ساده، وقتی که آتش عرفان و عشق الهی، به آن گرمی و حرارت میبخشد، چنان آتشی در روح بهپا میکند که کمترین شعلهاش، تمام خودیها و خودبینیها و خودمحوریها را میسوزاند و دنیا را بر دل سرد میکند...