کتاب حاضر نسخه ای کهن از فالنامه منسوب به شیخ بهایی است که در سال 1372 توسط انتشارات ارم به چاپ رسیده است و ناشر طریقه گرفتن فال را نیز در ابتدای کتاب توضیح داده است
"یی چینگ" یا "کتاب تقدیرانت" کتاب مقدس چینیان است، و کهنترین متن به جا مانده از چین باستان. این کتاب مقدس که بیش از چهار هزار سال قدمت دارد، از آیین های اولیه چین باستان نشئت گرفته است، و از شصت و چهار علامت و تفسیر این علائم تشکیل شده است. اعتقاد چینیان قدیم بر این بوده که تمام تحولاتی که در درون و برون آدمی رخ میدهد، در این شصت و چهار علامت خلاصه میشود. این کتاب طی قرنها، نسل اندر نسل مورد تکریم چینیان بوده است، و جنان نفوذی در زندگی و اندیشه آنان داشته که فرزانگان چینی، چون شاه ون، لائوتسه و کنفوسیوس کوشیدهاند تا روابط درونی و علائم رمزآمیز این کتاب را کشف و تفسیر کنند، و از آن حکمتی روشن برای زندگی آدمیان و جامعه، ارائه دهند.
مولف خود کتاب «المخلاه توبره» را کتابی فاخر دانسته و در آغاز کتاب کشکول در باره اش می نویسد: " ...همان کتاب که از هر چیزی نیک ترین و از شیرین ترینش را در خود دارد و درآغاز جوانی بدان پرداخته ام وآن را تکه تکه گرد کرده، انتظام داده وآنچه را که به روزگار حاصلم گشته بود، و چیزهایی را که دل خواهد و دیده لذت دهد، در آن نهاده ام... نسیم قدسی که مشام را آهنگین می کند و دستاوردهای انسی که دلهای پوسیده را زنده می کند و ابیات نغزی که به روانی از ساغر نوشیده می افتد، و داستانهایی مفتون کننده که به نفاست با روح آدمی در می آمیزد و عروسان معانی که گویی مرواریدهای پراکنده است و مسائلی گران قدر که شایسته است با حروف نور بر سیمای حور نگاشته آید..." به سخن دیگر «المخلاه = توبره» نیز چون کشکول مجموعه و تالیفی از مطالب گوناگون، نظم و نثر، لطیفه و نغز، پند و اندرز و نوادر حکایات و ظرایف کرامات است که چند سالی از این جا و آن جا گرد و بازنویسی شده است. از آنجا که شیخ بهایی در این کتاب بسیاری از مطالب را با " گفت " می آغازد بی آنکه نشانه ای از فاعل این فعل در جایی بنویسد و همین امر از ارزش کتاب به عنوان منبع و مرجع می کاهد.
مولف خود کتاب «المخلاه توبره» را کتابی فاخر دانسته و در آغاز کتاب کشکول در باره اش می نویسد: " ...همان کتاب که از هر چیزی نیک ترین و از شیرین ترینش را در خود دارد و درآغاز جوانی بدان پرداخته ام وآن را تکه تکه گرد کرده، انتظام داده وآنچه را که به روزگار حاصلم گشته بود، و چیزهایی را که دل خواهد و دیده لذت دهد، در آن نهاده ام... نسیم قدسی که مشام را آهنگین می کند و دستاوردهای انسی که دلهای پوسیده را زنده می کند و ابیات نغزی که به روانی از ساغر نوشیده می افتد، و داستانهایی مفتون کننده که به نفاست با روح آدمی در می آمیزد و عروسان معانی که گویی مرواریدهای پراکنده است و مسائلی گران قدر که شایسته است با حروف نور بر سیمای حور نگاشته آید..." به سخن دیگر «المخلاه = توبره» نیز چون کشکول مجموعه و تالیفی از مطالب گوناگون، نظم و نثر، لطیفه و نغز، پند و اندرز و نوادر حکایات و ظرایف کرامات است که چند سالی از این جا و آن جا گرد و بازنویسی شده است. از آنجا که شیخ بهایی در این کتاب بسیاری از مطالب را با " گفت " می آغازد بی آنکه نشانه ای از فاعل این فعل در جایی بنویسد و همین امر از ارزش کتاب به عنوان منبع و مرجع می کاهد.