ساخت اطلاع، به عنوان يكی از سازوكارهاي بازنماييهاي نحوي، صرفي و آوايي دانش كاربرد شناختي، در بندهاي مركّب دو رويكرد عمده را در مقابل هم قرار مي دهد؛ يكي رويكردي كه به وجود ساخت اطلاع دروني در بندهاي نـاهمپايـه قائل نيست و ديگري رويكردي كه معتقد است بندهاي ناهمپايه داراي ساخت اطلاع دروني مستقل از بند اصلي هستند. برطبق يك محدوديت كه از سوي وَن وَلين معرفی ميشود، تنها بندهاي وابستهاي وارد قلمرو عملگر نيروي منظوري گشته، در نتيجه داراي ساخت اطلاع دروني ميشوند كه دختر مستقيم گره بند باشند. بندهاي متممي فاعلي و مفعولي از آن دسته بندهاي ناهمپايهاي به شمار ميروند كه ميتوانند بر اساس محدوديت مورد نظر ونولـين بررسي شوند. در اين پژوهش براي بررسي ساخت اطلاع در بندهاي متممي، بر اساس تقسيمبنديهاي معنايي موجود، ابتدا بندهاي متممي فاعلي و مفعولي طبقهبندي شـدند و سپس دو گروه از آزمونهاي ساخت اطلاعي، شامل ابزارهاي زباني نمایانگر سـاختارهاي اطلاعي و ابزارهاي زباني در خدمت ساخت اطلاع مورد استفاده قرار گرفتنـد. بررسيها نشان داد كه بندهاي متممي، چه از نوع فاعلي و چه از نوع مفعولي، همگي داراي ساخت اطلاع دروني هستند، اما نوع توزيع اطلاع و الگوي ساختاربندي اطلاعي در آنها متفاوت است.
این جستار به بررسی ارتباط متقابل ساخت اطلاع و ترتیب سازههای جمله براساس نظریه دستوری نقش و ارجاع و به ویژه نظریه ساخت اطلاع لمبرکت میپردازد. ابتدا، با استفاده از نظریه ساخت کانون لمبرکت، به معرفی انواع ساخت کانون در زبان فارسی و نحوه تظاهر آنها خواهیم پرداخت. هدف اصلی این نوشتار تعیین ارتباط ساخت اطلاع و ساخت نحوی در زبان فارسی است. با مطالعه و بررسی ترتیب سازههای جملههای ساده لازم و متعدی، که تحت انواع کانون قرار دارند، به دنبال یافتن تأثیر متقابل ساخت نحوی و ساخت اطلاع خواهیم بود.
مطالعات مربوط به ساخت اطلاع و نحوه توزیع اطلاع در جمله، به آثار زبانشناسان مکتب پراگ در دهه 1920 باز میگردد. در دهههای اخیر موضوع در کانون توجه زبانشناسان نقشگرایی چون پرینس، گیون، هالیدی، والدووی و لمبرکت قرار گرفته است. پرسش این است که چرا سخنگویان زبانها برای بیان مفهومی واحد در موقعیتهای ارتباطی مختلف، ساختارهای دستوری متفاوتی را به کار میگیرند؟ لمبرکت (1994) سعی دارد به توصیف رابطه میان ساخت جملات و بافتهای زبانی و فرازبانی بپردازد که این جملات در آن به کار میروند. او معتقد است که ساخت جمله فرضهای گوینده را از وضعیت دانش و آگاهی مخاطب نسبت به موقعیت ارتباطی مفروض منعکس میکند. رابطه میان فرضهای گونیده و ساخت صوری جملات از طریق قواعد دستوری در بخشی به نام ساخت اطلاع کنترل میشود. این بخش از مقولههای مستقلی نظیر پیشانگاره، تصریح، تشخیصپذیری، فعالسازی و روابط کاربردشناختی مبتدا/ کانون تشکیل شده است که در تعامل با یکدیگرند. وی بر این عقیده است که هرکدام از این مقوله مستقیماً با ویژگیهای ساختاری جملات ارتباط دارد. در این مقاله هدف آن است که ضمن معرفی هر یک از این مقولهها، به توصیف چگونگی بازنمایی نحوی، آوایی و ساختوازی آنها در زبان فارسی پرداخته شود.