آرامش دوستدار در اين کتاب، «روشنفکری ايرانی» که «هنر» آن در نينديشيدن میباشد، به گونهای بنیادین نقد میشود و سنجشگرانه در رفتار فرهنگی ما میکاود تا کارسازی فرهنگیمان را روشن سازد. فرهنگ ما چون دينی بوده و مانده، در سراسر رويدادش «ناپرسندهی پرسشنما» بوده است. ناتوانی ما در پهنهی مسلط فرهنگی، ناشی از «دينخويی» و مآلا ناپرسايی فرهنگی ما بوده است. «دينخويی» رويکردی است که از انديشدن و پرسيدن میگريزد و از نزديک شدن به هر پرسش بغرنج و ناسازگار با دستورالعملهای فرهنگ مستولی در جامعه میپرهيزد.
طبیعت این کتاب طوری ست که مسایل و مواضیع آن ممکن است در بادی امر متفرق و بی ارتباط با یکدیگر جلوه کنند. کتابی که از علم نفس و علم وجود واپیستمولوژی 3 صحبت کند، و بخش هایی درباره اساطیر و دین و زبان و هنرو علم و تاریخ داشته باشد، از این ایراد و انتقاد نمی تواند مصون بماند که شباهت به چنته درویشی دارد که در آن عجیب و غریب ترین چیزها پهلوی هم ریخته اند. اما من امیدوارم که خواننده این کتاب ایراد مذکور را بی اساس تلقی کند. یکی از مهمترین هدفهای من در تالیف این کتاب این بوده است که خواننده را متقاعد کنم به اینکه کثرت مسایل مطروحه ظاهری ست و در واقع کلیه موضوعهای مورد بحث در این تالیف به یک موضوع بر می گردند و این همه مسئله در حقیقت راههایی هستند که به یک مرکز واحد منتهی می شوند، و به نظر من وظیفه یک نوع فلسفه فرهنگ است که این مرکز را کشف کند و محل آن را تعیین نماید. غرض از نوشتن این کتاب این نبوده است که رساله ای "عام پسند" در باب موضوعی فراهم آید که از بسیاری جهات قابل "عام پسند شدن" نیست. با این وصف این کتاب منحصرا برای دانشگاهیان و فلاسفه نوشته نشده است. مسایل اساسی فرهنگ انسان برای انسانها نفع عام دارد و باید که قابل درک برای تعداد بیشتری از مردم باشد. از اینرو، من کوشیده ام تا افکار خود را عاری از هر گونه خصلت فنی و و تا حد مقدور روشن و ساده بیان کنم. با وجود این، منتقدان این کتاب باید بدانند آنچه در این رساله آورده ام، بیشتر بیان و توضیح تئوری خودم درباره فرهنگ است تا سعی در اثبات و توجیه آن. برای بحث و تحلیل عمیقتر مسایل مربوط به فرهنگ، خواننده را به توضیحات تفصیلی کتاب دیگرم یعنی فلسفه صورتهای سمبولیک ارجاع می دهم...
میرزا آقا خان کرمانی (1271-1314ق) یکی از اندیشمندانی است که در دورۀ تاریکی فکری و اقتصادی ایران زیسته است. در این کتاب آدمیت فقط به شرح حال او نپرداخته بلکه گونهای تاریخ اندیشه نوشته است؛ تاریخی از چگونگی ورود اندیشههای جدید به ایران. از این جهت خواندن این کتاب توصیه میشود، هر چند به نظر میرسد آدمیت در میزان آشنا بودن میرزا آقا خان کرمانی با اندیشههای نوین اغراق کرده است. شاید آدمیت میرزا آقا خان کرمانی را بهانه کرده تا شمهای از تحولات اندیشههای جدید را بازگوید. از این رو، در مقدمه مینویسد: «میرزا آقا خان کرمانی از نادرههای زمان خود بود و در سیر افکار [تاریخ اندیشه] مقام بزرگی دارد. خودش مهجور مانده و مقامش ناشناخته است. کوشش میکنم احوال او را بازنُمایم، پایهاش را بشناسانم و تحلیلی از عقاید و اندیشههایش را بدست دهم. شخصیت فکری میرزا آقا خان کرمانی جنبههای متعدد و گوناگون دارد: از پیشروان حکمت جدید در ایران است، نخستین بار برخی آرای فیلسوفان اخیر مغرب را در نظام فکری واحدی به فارسی درآورد، حکمت را از قالب «معقولات» و سنتهای فلسفی پیشینیان آزاد ساخت و بر پایۀ دانش طبیعی و تجربی بنیان نهاد. اولین کسی است که علم اجتماع و فلسفۀ مدنیت را عنوان کرد، مجموعه بنیادهای مدنی و مظاهر مختلف تمدن را یک کاسه مورد بحث قرار داد … و قانون تحول تکاملی [نظریه چارلز داروین] را بر همه منطبق گردانید. بنیانگذار فلسفۀ تاریخ ایران است و ویرانگر سنتهای تاریخ نگاری، برجسته ترین مورخان ما در قرن پیش است و یکتا مورخ متفکر زمان خویش … از لحاظ جامعیت فکری و ژرف اندیشی میرزا آقا خان کرمانی در جامعه های اسلامی زمان کم نظیر است؛ خاصه در فلسفۀ جهان بینی و مسلک انسان دوستی..» میرزا آقا خان کرمانی در دورهای اَزَلی، از پیروان صبح ازل جانشین اول سید محمد علی باب، بود ولی چنان که آدمیت در این کتاب و در کتاب دیگرش امیرکبیر و ایران نشان داده است کرمانی بزودی دریافت که مسلک بابی و بهائی چیزی جز افزودن خرافه به خرافههای پیشین نیست و در عالم فکر و اندیشه مفت نمیارزد. یکی از ویژگیهای برجستۀ کرمانی قلم اوست؛ در اواخر دورۀ ناصرالدین شاه، برخلاف زبان رایج در میان باسوادان، قلمی روان و دقیق و شیرین دارد.