نوستالژی یا غم غربت، در اصطلاح به حس دلتنگی و حسرت انسانها نسبت به گذشته و به آن چیزهایی است که در زمان حال آنها را از دست داده است. اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و کلا وضع زندگی انسانها در ایجاد حس نوستالژی موثر است. تقریبا تمام شاعران و هنرمندان در آثار خود به نحوی غم غربت و دلتنگیهای حاصل از آن را با ابزارها و تصویرهای شعری گوناگون بیان کردهاند؛ ولی در نزد بعضی از آنان این غم، تبدیل به ابزار هنری خاص، برای بیان عواطف شخصی شده است. در شعر معاصر، منوچهر آتشی، نادر نادرپور و مهدی اخوان ثالث از این گروه به شمار میروند. در این مقاله با پژوهش در شعر این شاعران، غم غربت، علتها و شیوههای بیان آن تحلیل و بررسی شده است.
برای ترجمه اشعار، شعرها به تمامی از متن اصلی آنها به زبان آلمانی به فارسی برگردانده شده است. شیوه مترجم بدانگونه بوده است که جوهر کلام شاعر در قالب شعر فارسی ریخته شود. و این او را ناگزیر کرده که ضمن وفاداری به متن اصلی تغییراتی را متناسب با شعر فارسی بپذیرد. زیرا اگر شعر شاعران غیرفارسی را عینا واژه به واژه به فارسی برگردانیم چیزی خواهد شد خشک و چه بسا که زیبایی کلام شاعر و گاه حتی خود مفهوم نیز در ترجمه رنگ خواهد باخت...
مجموعه شعر چهل کلید سروده سیاوش کسرایی است. او در سال ۱۳۰۵ در اصفهان متولد شد. وی سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد.بسیار زود به همراه خانواده اش به پایتخت آمد. او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و علاوه بر فعالیتهای ادبی و سرودن شعر، عمری را به تکاپوهای سیاسی (حزب توده ایران) گذراند. اما سرانجام، ناگزیر از مهاجرت شد و دوازده سال پایانی زندگی اش را ابتدا در کابل و سپس در مسکو بسر برد. وی سالهای پایانی عمر خویش را دور از کشور خود و در تبعید در اتریش و شوروی گذراند؛ وی در سال ۱۳۷۴ به دلیل بیماری قلبی در وین، پایتخت اتریش در سن ۶۹ سالگی بر اثر بیماری ذات الریه زندگی را بدرود گفت و در گورستان مرکزی وین (بخش هنرمندان) به خاک سپرده شد.
مثلها، از جمله اجزاي جدانشدني فرهنگ و ادبيات در ميان تمام ملل جهان است و در ادبيات ملتها، بيشمار مثل ميتوان يافت که به خوبي نشاندهنده طرز تفکر، منش و نوع زندگي آنان در دورههاي مختلف تاريخي است. مثل و شعر فارسي ارتباط متقابل با هم دارند. در دورههاي مختلف شعر فارسي، شاهد ترويج مثلهاي فراواني از طرف شاعران هستيم. ميتوان از دوره موسوم به سبک هندي يا اصفهاني و پس از آن از شعر نو ياد کرد. با توجه به تحول اساسي در شعر فارسي که قسمتي از آن، نتيجه تغيير و تحول در تفکر و شيوه زندگي ايرانيان پس از مشروطه است و جايگزيني شعر نو به جاي شعر سنتي، برخي از بندها، مصراعها و بيتهايي از شاعران معاصر، به عنوان"مثل" به کار ميرود. در اين مقاله با پژوهش در آثار يازده تن از شاعران معاصر، مثلها استخراج و حوزه کاربرد آنها مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است.
اسطورهها، با اينکه مربوط به دوران باستان و متعلق به دوران کودکي نوع بشر هستند عناصر پويايياند و هم چنان به حيات خود ادامه ميدهند. تمام نويسندگان و شاعران به نحوي از آنها در شعر خود استفاده کردهاند. برخي روايتگر مستقيم آن در هنر خود بوده و برخي ديگر خلاقيتي در روايت آنها به خرج داده و تحليلهاي امروزي و گاه جامعه شناسانه بر پايه آنها کردهاند. آتشي از شاعران معاصري است که از عناصر اسطورهاي در شعر خود استفاده کرده و با تاکيد بر برخي از جنبههاي خاص در بعضي از موارد تفسير جديدي از آنها به دست داده است. در اين مقاله، جايگاه شخصيتهاي اسطورههاي ايراني و تفسير تازهاي از آن در شعر آتشي، با روش تحليلي مورد مطالعه واقع شده است.