هدف از این مقاله تا حدی روشن نمودن هنر شاعری است؛ که باتوجه به موضوع، لحن کلام را به گونهای بیان میکند که خواننده یا شنونده را با خود همراه میکند و همان حالتی دست میدهد که خود شاعر در چنان حال و هوایی، گفتار را به نظم آورده است.لفظ و معنی دست در آغوش یکدیگر،مفهوم را آشکارا میکند. فردوسی حماسهسرای بزرگ در این میدان،گویسبقت را از همگان برده است. آنجا که پند و اندرز میدهد کلامش متین و موقر، آنجا که مغازله است شعر حالت سکری و لطافتی به خود میگیرد؛ و آنجا که سخن از جنگ و جدال است، شعر به گونهای است که اضطراب و دلهره بر وجود خواننده مستولی میشود. لفظ، خادم معنی است، چون روح و بدن، ضعف هریک و قوت هر کدام، در دیگری اثر دارد. رعایت تعادل لازم است. تشخیص تعادل ذوق میخواهد؛ ذوق تهذیب شده. معنی تا وقتی لباس لفظ نپوشد کسی بدان پینمیبرد و برای دیگران محسوس نخواهد بود، ملاک معنی آن است که چون بر عقل سلیم و فهم صائب عرضه شود مورد قبول باشد. برای معنی رقیق لفظ هم باید رقیق باشد. و برای معنی قوی لفظ هم جزیل باشد.
انقلاب مشروطیت و مجاهدت مجاهدان بزرگ به همراه ملت شجاع ایران پشت استعمار را خماند....اما دیری نپائید که انقلاب را به انحراف کشاندند، بزرگ مردان انقلاب را توسط شاه دست نشانده قاجار یا به دار آویختند یا به طریقی از میدان به در کردند. با این وجود ابرقدرتان آن زمان روس و انگلیس از قیام مردم و آتشی که زیر خاکستر بود و هر لحظه انتظار می رفت شعله ور شود بیم و هراس داشتند. وجود حکومتهای محلی و قیام گاه و بیگاه مردم در اطراف ایران چون لرستان کردستان گیلان راه چپاول را بر استعمارگران بسته بود. استعمارگران در طول تاریخ هماره سعی بر این داشته اند که بر این منطقه سیطره پیدا کرده دامنه نفوذ خود را بر دیگر نقاط ایران بگسترانند اما هربار با مقاومت دلاوران لرستان روبرو شده مجبور به عقب نشینی شده اند.در عصر ننگین سر سلسله پهلوی (رضاخان) بار دیگر این منطقه مورد تاخت و تاز قرار گرفت. سیصد هزار خانوار اعم از شهری و روستایی با دلاوری و رشادت کم نظیر در مقابل قوای مهاجم و دست نشانده بریتانیا ایستادند و دوازده سال مقاومت کردند. آنها با رشادت و بی باکی خود حماسه ها آفریدند.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".