ادبیات عربی با سابقه درخشان و کهن خود نماد فرهنگ عظیمی است که در تعامل با سایر ملل، بر آنها تأثیر گذاشته و از آنها تأثیر پذیرفته است. شعر عربی با تأثیرپذیری از غرب و بر اساس سنت تطور، فراز و نشیبهای زیادی به خود دید و مراحل مختلفی را طی نمود. این امر باعث خروج از سبک سنتی سرودن شعر و طغیان علیه دو عنصر اساسی شعر کلاسیک یعنی وزن و قافیه شد. قصیده عروضی خلیل پس از طی مسیری طولانی به شعر نو متصل شد که نخستین جرقههای آن با موشحات زدهشد. و بعد از آن شعر آزاد و نهایتاً شعر سپید، نماد کامل عصیان و تمرد از سبک شعری قدیم با کنار گذاشتن وزن، قافیه و موسیقی خارجی و پناه بردن به موسیقی درونی شکل گرفت. این قصیده دارای فقراتی کوتاه و عاری از وزن و قافیه و موسیقی خارجی است و دو عنصر اصلی آن نبر(تن صدا) و ایقاع (آهنگ) است. شعر سپید از لحاظ میزان تأثیرپذیری از غرب و میزان تأثیر آن بر عرصه ادبیات عرب در دو حوزه شعر و نثر، و بررسی وجوه اختلاف آن با سایر گونههای شعری جدید حائز اهمیت است. در این پژوهش شعر سپید از لحاظ شکل، ساختار و محتوا با تکیه بر اشعار شاعران اینگونه شعری بررسی میشود، وچوه اختلاف آن با شعر قدیم و گونههای شعری جدید و نقدهایی که بر آن وارد میشود، نیز بیان میگردد.
منکر نمیتوان شد که احمد شاملو شاعر و اندیشمند مهم و برجستهای است. مهمبودن او از یکسو به دلیل پدیدآوردن نوعی از شعر فارسی است که به شعر سپید معروف است و از سوی دیگر به تأثیر کلامی و اجتماعی شعر و گفتار او مربوط میشود که کمتر شاعری در زمان حیات خود به چنین امکان و موقعیتی دست یافته است. نویسنده در این کتاب برای اینکه سویههای دیگر متن ادبی یا ادبیت شعر بیشتر نشان داده شود، کوشیده با بررسی ساختاری شعرها (با رویکرد به مؤلفههای گوناگون)، ارزشهای زیباییشناختی و کاستیهای متن را بنمایاند تا ارزش ادبیت متن و تأویل آن از درون خود متن بازجسته شود، بی آنکه ادعایی در کاملیت این تلاش وجود داشته باشد. بخش اعظم این کتاب به بررسی مؤلفههای شعر شاملو اختصاص دارد و تنها موردی که به مضمون یا محتوای شعر شاملو ارتباط مستقیم دارد، جستار «عشق در شعر شاملو» است.
این مختصر مقدمهای است بر کتابی بنام The Mythology of Imperialism به قلم جونا رسکین که درباره ردیارد کیپلینگ، جوزف کانراد، ای. ام. فارستر، دی. اچ. لارنس و جویس کاری و آثارشان نوشته شده است. کتاب توسط محبوبه مهاجر در سال 1351 ترجمه شد و انتشارات شبگیر آن را به چاپ رساند.
طبیعت همواره عنصر اصلی و جداییناپذیر و خاستگاه دیرینه در مجال شعر و ادب بوده و نقش بسزایی در تحریک عواطف انسانی داشته است. به همین خاطر، بسیار مورد عنایت شاعران و ادیبان واقع شده است و بسیار اندک است که شعری زیبا جلوه نماید و بهرهای چندان از طبیعت نداشته باشد. با تحلیل و دقت نظر در دیوان این دو شاعر جلیلالقدر، وجوه مشترک و متفاوت بسیاری در زمینه وصف طبیعت دیده میشود. این مقاله بر آن است که طبیعت توصیف شده در اشعار این دو شاعر را تبیین و تحلیل کند؛ همچنانکه سعی در تبیین موفقیت این دو شاعر پرآوازه، با الهام از طبیعت دارد. «منوچهری دامغانی» از جمله مشاهیر شعرای فارسی زبان، در توصیف و نقاشی طبیعت، شاعری چیره دست میباشد که طبیعت را رساتر و محسوستر از آن نقاشی میکند. در سیر قافله شعر و ادبیات عربی به شاعری نام آشنا، «ابن رومی» بر میخوریم که طبیعت را روح و طراوت تازهای بخشید که گویا این طبیعت مجسم در اشعار وی، با خواننده، سر درون میگوید. با خواندن اشعار منوچهری، همواره طرب و نشاط خاص روح وی، به خواننده منتقل میشود. اما این رومی به خاطر مصیبتهای بسیاری که با آن مواجه بوده، اشعار حاوی یأس و تشاوم خاص را به خواننده منتقل میکند.