جاحظ مانند ولتر، نویسنده سرشناس فرانسوی، ادیبِ فیلسوف است، یعنی بعد ادبی وی بر بعد فلسفیاش غالب است. او مانند سایر ادیبان و نویسندگان بزرگ جهان به همه علوم و معارف عصرش اعمّ از فلسفه و کلام و سیاست و اقسام و الوان آداب و ادیان و مذاهب اشراف داشته و در برخی از آنها ماهر و حاذق بوده و کتاب و رساله نوشته است. بزرگترین امتیاز جاحظ در میان نویسندگان عهد قدیم در این است که او مانند نویسندگان معروف عهد جدید و معاصر درباره واقعیّات زندگی و مسائل روز جامعه از قبیل برتری نژادی، اختلافات دینی و مذهبی و خصوصیات صنفی و حتّی اخلاق و رفتار افراد اندیشیده و به جامعه آرمانی و بهاصطلاح مدینه فاضله عنایت نکرده است. او نمیخواسته در ذهن خود جامعهای آرمانی بسازد و انسانها را بهسوی آن سوق دهد، بلکه وجهه همّتش تنها شناختن و شناساندن جامعه موجود عصرش بوده است. او در تفکّرات و تأمّلات فلسفی خود نیز مانند فیلسوفان طبیعتشناس یونان پیش از سقراط درباره واقعیّات محسوس و ملموس اندیشیده و از تفکّر و بحث درخصوص کلیّات و انتزاعیّات ماورای حس و محسوسات خودداری کرده است. جاحظ نویسنده و فیلسوفی شاد و خندان بوده، به تمام شئون حیات عشق میورزیده و مانند ولتر هم خود میخندیده و هم دیگران را میخندانده است.
نویسنده در این کتاب که معروفترین اثر اوست و آن را در سال 1840 به رشته تحریر درآورده است، عقاید خود را درباره زندگی همیاری و ایجاد یک جامعه ایدهآل تشریح میکند. او این کتاب را با الهام از «آرمانشهر» اثر اجتماعی و سیاسی سرتامس مور به رشته نگارش درآورد و هدفش آن بود که ویژگیهای یک جامعه آرمانی جهانی را باز نمایاند.
جاحظ مانند ولتر، نویسنده سرشناس فرانسوی، ادیبِ فیلسوف است، یعنی بعد ادبی وی بر بعد فلسفیاش غالب است. او مانند سایر ادیبان و نویسندگان بزرگ جهان به همه علوم و معارف عصرش اعمّ از فلسفه و کلام و سیاست و اقسام و الوان آداب و ادیان و مذاهب اشراف داشته و در برخی از آنها ماهر و حاذق بوده وکتاب و رساله نوشته است. بزرگترین امتیاز جاحظ در میان نویسندگان عهد قدیم در این است که او مانند نویسندگان معروف عهد جدید و معاصر درباره واقعیّات زندگی و مسائل روز جامعه از قبیل برتری نژادی، اختلافات دینی و مذهبی و خصوصیات صنفی و حتّی اخلاق و رفتار افراد اندیشیده و به جامعه آرمانی و بهاصطلاح مدینه فاضله عنایت نکرده است. او نمیخواسته در ذهن خود جامعهای آرمانی بسازد و انسانها را بهسوی آن سوق دهد، بلکه وجهه همّتش تنها شناختن و شناساندن جامعه موجود عصرش بوده است. او در تفکّرات و تأمّلات فلسفی خود نیز مانند فیلسوفان طبیعتشناس یونان پیش از سقراط درباره واقعیّات محسوس و ملموس اندیشیده و از تفکّر و بحث درخصوص کلیّات و انتزاعیّات ماورای حس و محسوسات خودداری کرده است. جاحظ نویسنده و فیلسوفی شاد و خندان بوده، به تمام شئون حیات عشق میورزیده و مانند ولتر هم خود میخندیده و هم دیگران را میخندانده است.
جاحظ مانند ولتر، نویسنده سرشناس فرانسوی، ادیبِ فیلسوف است، یعنی بعد ادبی وی بر بعد فلسفیاش غالب است. او مانند سایر ادیبان و نویسندگان بزرگ جهان به همه علوم و معارف عصرش اعمّ از فلسفه و کلام و سیاست و اقسام و الوان آداب و ادیان و مذاهب اشراف داشته و در برخی از آنها ماهر و حاذق بوده وکتاب و رساله نوشته است. بزرگترین امتیاز جاحظ در میان نویسندگان عهد قدیم در این است که او مانند نویسندگان معروف عهد جدید و معاصر درباره واقعیّات زندگی و مسائل روز جامعه از قبیل برتری نژادی، اختلافات دینی و مذهبی و خصوصیات صنفی و حتّی اخلاق و رفتار افراد اندیشیده و به جامعه آرمانی و بهاصطلاح مدینه فاضله عنایت نکرده است. او نمیخواسته در ذهن خود جامعهای آرمانی بسازد و انسانها را بهسوی آن سوق دهد، بلکه وجهه همّتش تنها شناختن و شناساندن جامعه موجود عصرش بوده است. او در تفکّرات و تأمّلات فلسفی خود نیز مانند فیلسوفان طبیعتشناس یونان پیش از سقراط درباره واقعیّات محسوس و ملموس اندیشیده و از تفکّر و بحث درخصوص کلیّات و انتزاعیّات ماورای حس و محسوسات خودداری کرده است. جاحظ نویسنده و فیلسوفی شاد و خندان بوده، به تمام شئون حیات عشق میورزیده و مانند ولتر هم خود میخندیده و هم دیگران را میخندانده است.
ابوالهذیل، اولین متفکر و متکلم مسلمان است که از طریق مطالعه ترجمههای عربی آثار فیلسوفان یونان از اصول و قواعد فلسفه اطلاع یافته و در مسائل فلسفی عصرش تأمل کرده و کتاب و رساله نوشته و به لقب باشکوه «فیلسوف معتزله» مشهور شده است، اما آثار وی از بین رفته و آنچه ما از عقاید و افکارش میدانیم از نوشتههای دیگران است. ابوالهذیل، متفکری نیرومند و جامع بوده. و علاوه بر مسائل کلامی به مسائل مربوط به انسان و طبیعت نیز اهتمام ورزیده و درباره اختیار و آزادی انسان و اجسام و اعراض و حرکت و سکون و سایر مسائل فلسفی اندیشیه و به اظهارنظر پرداخته است. او اولین متفکری شناخته شده که در عالم اسلام از «جزء لایتجزی» و یا «جوهر فرد» سخن گفته و جسم را مرکب از جواهر فرد دانسته است. او علاوه بر قدرت و قوت اندیشه، مناظر و مجادلی بسیار نیرومند و قوی بوده و در این فن، کمتر کسی یارای برابری با وی را داشته است. ابوالهذیل پیروانی یافت که به «فرقه هذلیه یا هذیلیه» معروف شدهاند.