صاحبنظران روشهای مختلفی را برای گروهبندی یا به تعبیری، تعیین سبک آثار، مطرح کردهاند. بنابراین وجود اختلاف نظرها و جدالهای فراوان برسر تعیین سبک آثار در این میان امری اجتنابناپذیر مینماید. در این جستار نویسندگان به دنبال تأیید یا رد روشهای دیگر سبکشناسی نیستند، بلکه معیاری نو را به عنوان شاخص سبکی مطرح میسازند. دراین مقاله استعارهدستوری گذرایی به عنوان شاخصی برای تعیین سبک پیشنهاده شده است. به این منظور داستان "مدیر مدرسه" از جلال آل احمد و "اسرار درّه جنّی" از ابراهیم گلستان به عنوان نمونه انتخاب و به روش توصیفی ـ تحلیلی بررسی و مقایسه شده است. در این آثار استعارههای دستوری گذرایی استخراج و به لحاظ میزان کاربرد با هم مقایسه شدهاند. طبق بررسیهای انجام شده، در کتاب اسرار درّ ه جنّی ابراهیم گلستان، تعداد استعاره دستوری در مقایسه با اثر جلال بسیار محدود است و بیشتر با استعاره دستوری گذرایی از نوع تبدیل ذهنی به وجودی و بعد از آن تبدیل ذهنی به رابطهای روبرو هستیم. اما در کتاب مدیر مدرسه جلال، برخلاف اسرار درّ ه جنّی ابراهیم گلستان، استعاره دستوری گذرایی بهکار رفته بسیار چشمگیر است و بیشتر این استعارهها از نوع تبدیل فرآیند رابطهای به مادی و بعد از آن کلامی به مادی است. نتایج به دست آمده فرضیه مارا، مبتنی بر کاربرد استعاره دستوری به عنوان شاخص، سبک تأیید میکند چرا که بر اساس بررسی این دو اثر، هم در میزان استعاره دستوری بکاررفته و هم در نوع آنها نیز تفاوت آشکاری وجود دارد.
یکی از مسائلی که اغلب در ترجمه با آن روبرو میشویم، مسئله روانی متن ترجمه شده است که گفته میشود باید جملات را به شیوهای روان به زبان مقصد برگرداند. آیا روان بودن ترجمه، به هرشیوه و شکلی، ضروری است، یا حدود و ثغوری دارد؟ به عبارتی، آیا صرف روان بودن متن ترجمه شده، بدون توجه به حفظ نظم عناصر کلامی متن زبان مبدأ کافی است و تغییری در هدف نویسنده متن اصلی آن ایجاد نمیکند؟ در این مقاله سعی کردهایم مسائلی چند که آرایش عناصر کلامی یا ساخت اطلاعاتی متن را تعیین میکند، از قبیل اطلاعات موضوعی، جابجایی عناصر نحوی به ابتدای جمله یا مبتداسازی، مجهول و موارد مشابه که عناصر مهم در دستور نقشگرایی است را در ترجمة متن مورد بحث قرار دهیم. در نظر نویسنده متن زبان اصلی، این عناصر به وقت نگارش، چه از لحاظ پردازش ذهنی از سوی نویسنده و چه از لحاظ برقراری ارتباط با خواننده، از اهمیت خاصی برخوردار است و بر مترجم فرض است که نظم و توالی این عناصر را در زبان مقصد حفظ کند تا لطمهای از این باب به هدف نویسنده وارد نگردد.
بر اساس نظريه هليدي (1994)، نامگذاري مضامين و انتخاب واژگان، عاملي تعيينکننده در شکلگيري فرانقش انديشگاني زبان به شمار ميرود. در پژوهش حاضر، نامگذاري مضامين دفاع مقدس را در شعرهاي قيصر امين پور بررسي کردهايم؛ بدين منظور، نامگذاري مضامين دفاع مقدس را از شعرهاي اين شاعر استخراج کرده و آنها را در دو بخش سالهاي دفاع مقدس و سالهاي بعد از دفاع مقدس، به صورت جداگانه و در دو حوزه معنايي صريح و ضمني تفکيک کردهايم. مقايسه نتايج به دست آمده نشان ميدهد که در شعرهاي آغازين، نام گذاري مضامين، با انتخابهايي صريح آغاز شده است؛ ولي پس از آن، کم کم، انتخابهايي ضمني مطرح شده است. اين گزينشهاي ضمني در آغاز، با انتخابهايي از فرهنگ سنتي و ادبي صورت گرفته و کم کم در سالهاي مياني دفاع مقدس، به انتخاب واژگاني از مسائل اجتماعي رسيده است. در سالهاي پاياني دفاع مقدس، توجه به جنبههاي عرفاني، بيشتر نمود يافته است. در شعرهاي بعد از دفاع مقدس، نامگذاريها با نوعي نگاه عرفاني ـ فلسفي همراه بوده و نامگذاري مضامين، بسيار انتزاعيتر شده است.
تاکنون بررسیهای زبانشناختی بسیاری درباره قرآن کریم صورت گرفته است که عمدتاً در زمینه معنی شناسی و تجزیه و تحلیل متن قرآن (تحلیل گفتمان قرآن) بوده است. این پژوهش قصد دارد تا جزئیات ارائه شده در دو سوره از قرآن کریم را با رویکردی نو بررسی کند. برای این منظور با تکیه بر رویکرد نقش گرایی هالیدی به بررسی افزودههای حاشیهای سورههای مبارکه مائده و یوسف به عنوان نمونههای سورههای مدنی و مکی میپردازیم. در دستور نقشگرای نظاممند مطرح شده توسط هالیدی، افزودههای حاشیهای، سومین نقش از نقشهای سهگانه فرانقش اندیشگانی هستند که حاوی جزئیات و اطلاعات حاشیهای درباره متن هستند. افزودههای حاشیهای با ارائه اطلاعات و جزئیات بیشتر، ابزاری برای توصیف دقیق تر یک فعل، ابهامزدایی و افزایش محتوای تجربی متن محسوب میشوند. نگارندگان پس از استخراج این افزودهها و تعیین بسامد آنها در سورههای مذکور، به تفسیر انواع افزوده در این دو سوره پرداخته و دلایل وجود افزودهها با توجه به فراوانی آنها را بررسی کردهاند. نتایج بررسی نشان میدهد که در مجموع، میزان استفاده از افزودهها در سوره مدنی مائده بیش از سوره مکی یوسف است. پربسامدترین افزودهها در هر دو سوره افزودههای سبب (دلیل، هدف و ذینفع) و موقعیت (مکان و زمان) هستند که مورد اخیر در سوره مبارکه مائده از بسامد بالاتری برخوردار است. پس از این دو، افزودههای احتمال (شرط، پیش فرض و سازش)، افزودههای حالت (وسیله، کیفیت، مقایسه و درجه) و همراهی (هم کنشی و افزایشی) دارای بیشترین بسامد و افزودههای موضوع، نقش (ظاهر و محصول) دارای کمترین بسامد هستند و افزوده زاویه دید (منبع و نقطه نظر) در هیچ یک از دو سوره یافت نشد. جزئیاتی از جنسِ سبب، علت و انگیزه یک عمل، نشاندهنده توجه ویژه پروردگار به منشأ و سبب امور و دعوت مخاطبان به تدبیر در این امور است. بسامد بالای افزودههای موقعیت نیز حاکی از توجه ویژه خداوند متعال به مخاطب کتاب و محدودیتهای نوع بشر و قابل فهم ساختن متن قرآن کریم برای مخاطب (انسان) است.