ادبیات داستانی نوین ایران از بدو شکلگیری فراز و نشیبهای فراوانی را از سر گذرانده است. این نوع ادبی (Genre) بهویژه در ایران، از لحاظ ساختار و محتوا تحت تأثیر جریانهای سیاسی و اجتماعی بوده است. چنانکه میدانیم کودتای 28 مرداد سال 32 نقطه پایانی بود برای سالها مبارزه استقلالطلبی ملت ایران که با دسیسه قدرتهای خارجی و خیانت عوامل داخلی و نیز بیتجربگی سیاستمداران آن دوره به وقوع پیوست. این رویداد بزرگ سیاسی، علاوه بر عرصههای سیاست و اقتصاد، حوزه فرهنگ و هنر را نیز تحت تأثیر قرار داد؛ تا جایی که جریانهای ادبی پس از این دوران یعنی؛ دهه سی، چهل و حتی دهه پنجاه را تحتالشعاع خویش قرار داد. ادبیات داستانی این دوره از زیر خاکسترهای به جا مانده از کودتا و از زیر آوار یأس و ناامیدی، تیرهاندیشی و مرگباوری سربرآورده و اگرچه در سالهای نخست پس از کودتا علیرغم چاپ و نشر آثار فراوان، کاری جدی ارائه نگردید، اما داستاننویسی پیشرو دهه چهل و پنجاه از همین خرابهها سربرآورد و بوستان ادبیات ایران را به آثاری ارزنده مزین کرد. در این مقاله گرایشها و جریانهای عمده داستاننویسی که پس از کودتا شکل گرفته و تا سال 1342 فعال بودهاند، طبقهبندی و تحلیل خواهند شد.
این مجموعه مشتمل است بر معرفی شاعران، نویسندگان، عالمان، عارفان، خوشنویسان و دست اندر کاران موسیقی در استان آذربایجان غربی در دوره معاصر .در کتاب نمونهای از اشعار شاعران به ترکی یا فارسی درج گردیده است ;همچنین علاوه بر ذکر احوال و آثار، پارهای از مختصات شعری و دیدگاههای اشخاص نیز به اجمال بررسی شده است .
کتاب تحلیلی است بر ادبیات روسیه در آثار پوشکین، لرمانتوف، داستایفسکی ، گوگول، گنچاروف، تولستوی و چخوف. ادبیات روس یکی از مهمترین ادبیات ملی جهان است که سهمی مهم در ادبیات جهانی دارد. از قرن ۱۱ میلادی آثار و نویسندگانی به زبان اسلاو شرقی وجود داشته اند. در زمان تزارها، اروپایی نمودن جامعه و فرهنگ روس بیش از ۱۲۰ سال طول کشید. در دهه ۳۰ قرن بیست، مکتب ادبی رئالیسم سوسیالیستی کوشید تا مکتب ادبی حاکم در شوروی سابق گردد. روسها وابسته به خانواده زبانی و قومی اسلاو هستند. قرنها ترکهای تاتار و خزرها از همسایگان جنوبی اسلاوهای روس بوده اند. در سال ۹۸۸ میلادی، مسیحیت دین رسمی روسیه شد. تاتارها بعدها سه قرن بر روسیه حاکم شدند. سرانجام خانواده رومانف در سال ۱۶۱۳ به تخت سلطنت روسیه نشست. پتر کبیر در سال ۱۶۸۹ تزار روسیه شد و ۳۰ سال حاکم این کشور بود. وی میگفت که او "آموزنده ای میان آموزنده ها است". ادبیات روس میان سالهای ۱۷۹۰-۱۷۰۰، میان باروک و کلاسیسم بود. در روسیه پیش از انقلاب اکتبر، مکتبهای ادبی مانند باروک، کلاسیسم، احساسات گرایی و روکوکو حاکم بودند. در سال ۱۷۴۸ آکادمی علوم، و در سال ۱۷۵۵ دانشگاه مسکو و مرکزی برای تحقیق و تبلیغ ادبیات افتتاح شدند در قرن ۱۸ اشرافیت روس بود که به دلیل باسواد بودن، قشر حامل ادبیات گردید. لوموسف یکی از آغازگرایان رفرم زبان و تئوری ادبی در روسیه تزاری است. در سال ۱۷۳۹ زبان اسلاوکلیسایی جای خود را به عناصر زبان امروزی روسی داد. گرچه لوموسف خود را خادم دولت و سلطنت تزار میدانست، از زمان او زبان ادبی امروزی روس آغاز به رشد نمود و زبان رسمی روسیه فعلی شد. آموزه رئالیسم سوسیالیستی با همان سهولتی که به دروغ، خود را وارث سنت ملی میدانست، خود را به مردم تحمیل میکرد. در واقع در قرن نوزدهم عده زیادی از روشنفکران روس بودند که هنر در نظر آنها مسئولیت اجتماعی سنگینی داشت، زیبایی هنری را فدای صداقت و حقیقت می کردند و میخواستند که هنرمند نقش نوعی پیامبر اجتماعی را ایفا کند. رمان "چه باید کرد؟" اثر چرنیشفسکی به صورت تیپیک بیانگر این طرز تفکر است که در آن روزگار آزادانه انتخاب شده بود. این رمان با مضمونی فمینیستی بر جنبش آتی ازادی زنان در روسیه تاثیر بسزایی داشت. بدین ترتیب میتوان نویسندگانی از قبیل نکراسف، پیساروف، دابرولیوبوف و نقاشانی مانند رپین را پیشاهنگان رئالیسم سوسیالیستی به حساب آورد. از نگاه فرمالیست ها، آموزه رئالیسم سوسیالیستی از آمیزش دید بی اندازه ساده انگارانه ای از واقعیت با تلاش مبتذلی دنبال نفع شخصی به وجود آمده است. جنبش فرمالیسم روسی در سال ۱۹۱۴ آغاز و در آخرین سالهای دهه ۱۹۲۰ در پی حمله های رژیم استالینیستی از هم پاشید.
با انقلاب مشروطه، شعر حضور بيشتري در ميان عوام يافت و شاعران، شعارها و پيامهاي انقلابي را در قالب زبان ساده عاميانه براي آگاهي و تشويق مردم به کار گرفتند. نيما نيز از زباني نزديک به زبان گفتار در آثار خود بهره جست. پس از او شاگردانش، به ويژه فروغ فرخزاد شعر را به گفتار طبيعي نزديک کردند؛ بنابراين آنچه را که در دو دهه اخير به آن "شعر گفتار" ميگويند، محصول شعر بعد از فروغ است. مدعيان اين نوع شعر معتقدند با اتکا بر زبان روزمره و بهرهگيري از وزن طبيعي کلام، آثاري ميآفرينند که لحن گفتار بر آن حاکم است و چنان وا مينمايند که گويي براي مخاطب حاضر سخن ميگويند. اما بعضي از آنها در هماهنگي با شيوه شاعران موج نو و حجم، با زبان گفتار رفتاري نامتعارف کردهاند و به نوعي آشناييزدايي افراطي در زبان دست زدهاند. بدين سبب ميتوان شعر گفتار را به دو دسته معناگرا و معناگريز تقسيم کرد. نتيجه بررسيها نشان ميدهد که وجوه تمايز اين نوع شعر از ساير جريانهاي شعري معاصر، هنوز در حدي نيست که بتوان آن را يک جريان مستقل شعري به شمار آورد.
اگر آغاز شعر معاصر ايران را از انقلاب مشروطه و به ويژه از ارايه تجربه و نوآورانه نيما يوشيج بدانيم، شعر معاصر تا دهه هفتاد تحولات متعددي را از سر گذرانده است؛ به طوري كه در اين مدت نسبتا طولاني، شيوههاي گوناگون از روشهاي اعتدالي تندرو آزموده شده است. پس از انقلاب اسلامي، به دليل اينكه دگرگونيهايي در عرصههاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي ايجاد شده بود، ضمن ايجاد تشكيك در الگوهاي زيباشناختي دهههاي گذشته، جستجو و آزمودن شيوههاي تازه شتاب بيشتري گرفت و شاعران جوان و حتي بعضي از سالخوردگان با روگرداني از شيوههاي شعري شاعران شاخص قبل از انقلاب، تجربيات تازهاي ابراز داشتند. جريان شعري پست مدرن، در كنار ساير جريانهاي نوظهور از اوايل دهه هفتاد تكوين و تاكنون نيز ادامه يافته است. اگر نوجوييهاي افراطي شاعراني مانند محمد مقدم، هوشنگ ايراني، يداله رويايي و احمد رضا احمدي را گامهاي نخست تجربه شعري تندرو در شعر معاصر ايران بدانيم، تجربه شاعران پست مدرن دهه هفتاد را بايد گام دوم همان جنبش ناميد. شاعران اين جريان با اتكا به نظريات ادبي غربي و گسست كامل از فرهنگ بومي و تجربيات ادبي دوران كلاسيك و معاصر، در حال آزمودن شيوهاي غريب و تازه هستند. از آنجا كه تغييرات بنيادين در اشكال و روشهاي ادبي و هنري و در نتيجه دگرگونيهاي بنيادين اجتماعي و فرهنگي است، شكلگيري، تداوم و بيش از همه توفيق جريان شعري مذكور در پرده ابهام است. در اين مقاله سعي شده است ضمن تحليل علل جامعهشناختي به وجود آمدن اين جريان، ويژگيهاي كلي اشعار اين شاعران با نگاهي انتقادي تبيين شود.