كندوكاوهاي كارل گوستاو يونگ، در قلمرو اساطير و يافتههاي وي، دستمايه منتقدان بسياري، براي بررسي آثار ادبي قرار گرفته است. در پژوهش حاضر، شاهنامه فردوسي خصوصا داستان سياوش كه مجموعه عظيمي از روايات اساطيري و تاريخي ايرانيان باستان است بررسي گرديد و در چهارچوب فرايند فرديت يونگ و كهن الگوهاي من، قهرمان، سايه، پرسونا، پير دانا و خويشتن، كنشها و كاركردهاي قهرمانان و شخصيتهاي داستان سياوش ارزيابي شد و چگونگي تبلور هر يك از اين كهن الگوها به عنوان مساله اصلي اين تحقيق مشخص گرديد. ضمن آنكه به نمودهاي كهن الگوهايي چون آنيما، آنيموس، مادر، ماندلا، مانا و تولد دوباره نيز اشاره شده است. روش تحقيق در اين پژوهش تحليل محتوا بوده است. نتايج اين پژوهش نشان ميدهد كه افراسياب نمود كهن الگوي سايه و رستم، تبلور كهن الگوي قهرمان و خوابگزار افراسياب، بيانگر كهن الگوي پير دانا هستند. همچنين كهن الگوي خويشتن در شخصيت كيخسرو بروز مييابد. ضمن آنكه، عروج كيخسرو و مرگ سياوش نيز نمونههايي از مرگ و تولد دوباره در شاهنامه است. تكرار اين مضامين، در بخشهاي سه گانه اساطيري، پهلواني و تاريخي شاهنامه، هماهنگي ميان اين سه بخش را در چگونگي بروز كهن الگوها نشان ميدهد و اين اصل را بيان ميکند که محتواي کهن الگوها به صورت مستمر اما در شکلهاي گوناگون ظهور مييابد.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
در این کتاب سعی شده است به این ارتباط پرداخته و در دو بخش ادبی و هنری مورد بحث و بررسی قرار گیرد. با توجه به اینکه بحث اصلی درباره هفت خان رستم می باشد. بعد از معرفی شاهنامه صحبت را به بررسی حماسه و اسطوره کشانیده و سپس به بیان چگونگی حماسه هفت خان رستم پرداخته و در انتهای این بخش ویژگیهای تصویری شاهنامه مورد بررسی اجمالی قرار داده شده است. در بخش دوم کتاب با مقدمه صورنگاری اولین شاهنامه ها به ویژگی های نگارگری ایرانی و ارتباط آن با ادبیات پرداخته و بالاخره در انتها در سه بخش به بررسی مکاتب هنر ایران یعنی مصور سازی شاهنامه، نقاشی روی کاشی، نقاشی قهوه خانه ای و تحلیل تعدادی از آثار باقی مانده پرداخته و سرانجام با آوردن تصاویر موجود نتیجه¬گیری شده است. در بحث تحلیل آثار، در بعضی موارد با توجه به مفصل بودن توضیح و تفسیر هر مکتب و ارتباط تحلیل های کلی آن با تفسیر تصویر از اضافه گویی در تحلیل شخصی درباره برخی از تصاویر خودداری شده است
تشبیه مضمر از همان آغاز شعر فارسی مورد توجه شاعران بوده و انواع مختلفی از آن در دیوان شاعران فارسیگو بهکاررفته است. هرکدام از شاعران با راه بردن به تشبیهات تازه و بیسابقه و ایجاد بهره زیباشناختی مضاعف برای خوانندگان اشعارشان، انواع جدیدی را به آن افزودهاند. آنان سعی کردهاند ارتباط میان مشبه و مشبهٌبه را دورتر سازند تا تشبیه از غرابت و زیبایی بیشتری برخوردار شود. در کتب بلاغی عربی و فارسی تعاریف مختلف و گاه متفاوتی از این نوع تشبیه به دست دادهاند که هیچکدام جامع و مانع نیست. ما در این پژوهش برآنیم تا ضمن رسیدن به تعریف تازهای از تشبیه مضمر، انواع و مصادیق گوناگون آن را در شعر سنتگرای معاصر بررسی کرده و به روشنی نشان دهیم. نتایجی که از این کنکاش حاصل میشود، قابل ملاحظه است و میتواند در موضوع سبکشناسی شعر مورد توجه قرار گیرد؛ ملکالشعراء، بهار، تقریباً به طور متعادل از همه انواع تشبیه مضمر بهره میگیرد؛ شهریار بیشتر به نوع «بیرونق دانستن مشبهٌبه با وجود مشبه» اهمیت میدهد؛ هوشنگ ابتهاج، رهی، سایه و امیری «تداعی» را ترجیح میدهند؛ اتفاقاً این نوع، در اشعار شهریار از درجه دوم اهمیت برخوردار است. این نکته علاوه بر اهمیت این نوع از تشبیه مضمر نوعی تأثیر و تأثر را نیز میرساند. از میان این پنج تن، شهریار بیشترین و امیری فیروزکوهی کمترین تشبیه مضمر را به کار بردهاند.
شاهنامه به عنوان تاريخ منظوم ايرانيان باستان با هنر داستانپردازي حكيم ابوالقاسم فردوسي، هنوز از پس قرنها ايرانيان را مسحور داستانهايش ميكند. با وجود پژوهشهاي بسياري كه در زمينه داستانپردازي در شاهنامه صورت گرفته است؛ به دليل گستره وسيع و برخورداري از نكات فني داستانپردازي، يكي از جاذبههاي پژوهش در شاهنامه، بررسي عناصر داستاني و قابليتهاي نمايشي موجود در آن است. داستان سياوش در شاهنامه، سرگذشت شاهزادهاي را به تصوير ميكشد كه در زندگاني كوتاهش، درگير توطئه و دسيسههاي اطرافيانش ميشود و از اين بحران جز با مرگ رهايي نمييابد. در اين داستان نقش پر رنگ دسيسه در رخ دادن فرجام غم انگيز سياوش به خوبي ديده ميشود. مقاله حاضر با شيوهاي توصيفي ـ تحليلي، در چارچوب اصول داستانپردازي نوين، نقش ويژه عنصر داستاني دسيسه، آنتريگ، را در داستان سياوش بررسي ميكند.