کتاب "جشن قرن هفتم ملای روم" مولانا در خانقاه شمس تبریزی اثر استاد شهریار، به کوشش کریم خمسه.
دو منظومه حماسی ـ اساطیری «ایلیاد» و «اودیسه» کهنترین آثار برجایمانده از یونان باستان هستند که قدمت ایلیاد به سده هشتم پیش از میلاد و تاریخ تدوین اودیسه به یک سده بعد از آن میرسد. در این کتاب ضمن اشاره به نکاتی پیرامون این دو منظومه، مقایسهای بین آنها با شاهنامه فردوسی صورت گرفته است. در بخش ویژه معرفی فردوسی و شاهنامه، تأکید بر این بوده که خواننده فردوسی را آنچنانکه باید بشناسد و توجه داشته باشد که او نهتنها حماسهسرایی بیمانند است، بلکه در فلسفه و حکمت و دانشهای روزگار خویش سرآمد همگنان بوده است. در بخش پایانی این کتاب سخن از شمس تبریزی و مولانا و چگونگی دیدار این دو و زمینه پیدایش مثنوی معنوی به میان آمده است.
امروزه ناقدان ادب، شعر را به چهار نوع اصلی تقسیم میکنند که عبارت است از: 1- شعرحماسی 2- شعر نیمایی 3- شعر غنایی 4- شعر تعلیمی. برای تعیین نوع ادبی مناجات به تعریف آن، توجه میکنیم که عبارت است از : " راز و نیاز بنده و بیان عجز و نیاز او به پیشگاه خداوند که با صفای قلب و رقت احساس، انجام میشود". از آنجا که از راز و نیاز با خداوند، مایههای قوی احساسی و عاطفی وجود دارد، ماهیت مناجات از دیدگاه انواع ادبی " غنایی" است؛ اما با توجه به آنکه مناجاتهای منظوم فارسی بیشتر با نوعی آموزش، همراه است، آن را غنایی ـ تعلیمی مینامند. عواطف حاکم بر مناجاتهای فارسی، همان احساس عجز و نیاز در برابر خداوند و امید به عفو و رحمت اوست.
جلال آل احمد (1302- 1348 ه.ش.) نويسندهاي متعهد، آرمانگرا و عملگراست كه داستاننويسي را با نگارش داستانهاي كوتاه از سال 1323 شروع كرد و تا پايان عمر ادامه داد. آنچه در داستانهاي آل احمد چشمگير به نظر ميرسد شيوههاي حضور نويسنده در اين آثار است كه گاه شكل مداخلهگرانه به خود ميگيرد و گاه نيز اين حضور به صورت غيرمستقيم است و در هرحال برآمده از نگرش خاص نويسنده و الزاماتي است كه اين نگرش بر داستانهاي وي اعمال ميكند. داستانهاي بلند جلال آل احمد «سرگذشت كندوها» و «مدير مدرسه» (1337)، «نون والقلم» (1340) و «نفرين زمين» (1346) كه در دهه پاياني زندگي وي به نگارش درآمده، حاصل نگرش ويژه نويسنده به قالب داستان است. در مقاله حاضر كوشش شده است تا چگونگي حضور نويسنده و رابطه آن با اين نگرش خاص و الزاماتي كه موجب حضور نويسنده در اين آثار گرديده است بررسي شود. حضور نويسنده در داستانهاي مورد نظر را ميتوان ناشي از تعهد نويسنده دانست كه داستان را به عنوان ابزاري براي آگاهيدادن در شرايط سياسي، اجتماعي و فرهنگي خاص در نظر گرفته و با صراحت و تكيه بر گنجينه سنتهاي قصههاي ايراني كوشيده است رسالت خود را به انجام برساند.