امروزه هرمنوتیک ـ چه آن را از سنخ دانش بدانیم یا از جنس روش، و چه از مقوله هنر و مهارت ـ به درخت تناوری تبدیل شده است که در خاک علوم و فنون ریشه دوانیده و بر حوزههای مختلف معرفت انسانی سایه گسترانیده است. هرمنوتیک در حرکت تاریخیاش ادوار و مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته و چهرههای گوناگونی به خود گرفته است، اما همواره وجه مشترک همه این گرایشها و شاخهها، مسئله فهم بوده است. ویژگی ساختاری و بنیادین فهم را که از آن به دَور هرمنوتیکی تعبیر کردهاند، دَوری بودن و حلقویت (Circularity) آن دانستهاند. اصل مهم دور هرمنوتیکی این است که فهم اساساً کنشی است ارجاعی و تردّدی. شناخت و فهم یک چیز در گروِ شناخت کلیّتی است که آن چیز در آن واقع شده است و پیوسته، دور میان اجزاء و کل در جریان است. اما این دور، از سنخ دور منطقی ـ دور باطل ـ نیست، و به دلیل باز بودن و ایستا نبودن و انعطافپذیری، عملاً ظرفیتها و امکانهای بسیاری را برای خواندن، فهم، و تأویل متن پیش میکشد و مجال گفتگو و تعامل با انواع دانشهای زبانی، رویکردهای نقد و نظریه ادبی و جریانهای فلسفی را فراهم میکند. در این مقاله ضمن مروری فشرده به گرایشهای هرمنوتیک، به طرح تلقیهای مختلف از دور هرمنوتیکی و زمینه و پیشینه تاریخی، شیوهها و حوزههای کاربرد آن خواهیم پرداخت.
جک لندن جزو آن دسته از نویسندگان استثنایی است که از چارچوب ملیت خود خارج شده و به تمامی بشریت مترقی تعلق یافته اند. جک لندن در آثار خود مسائل مختلف و مضامین گوناگونی را مورد بررسی قرار می دهد ولی توجه اصلی او در همه اوقات معطوف به انسان زحمتکش بوده است. به عنوان نویسنده ای دموکرات و اومانیست، لندن با رنگهایی بسیار درخشان انسان فرودست و زحمتکش را با تمامی آرزوها، رویاها، تلاش ها و رنج های جسمی و روحی اش به تصویر میکشد. در آثار برجسته لندن چهره خشن، بی رحم و ریاکار نظام سرمایه داری و سیاست های سراپا سالوسانه آن با ظرافتی هر چه تمام تر عریان شده و ارکان این نظام زیر شلاق شدیدترین انتقادات قرار گرفته است. لندن تنها چاره رهایی از جهنم سرمایه داری را در انقلاب سوسیالیستی می دید و از این نظر در زمان خود شاید تنها نویسنده ای بود که قانونمندی های روند تکامل جامعه را دریافت و آنرا در آثار خود متبلور و متجلی ساخت تصادفی نیست که ماکسیم گورکی او را به عنوان "پیشگام و پیش آهنگ ادبیات کارگری آمریکا" مورد تحسین و تمجید فراوان قرار داد...
مجموعه حاضر که نوعی فرهنگ توصیفی ادبیات و نقد است براساس "واژهنامه اصطلاحات ادبی "اثر ج.آ.کادن، همراه با "واژهنامه فشرده اصطلاحات ادبی "اثر "کریس بالدیک "تدوین گردیده است .به این ترتیب، که از میان واژههای این دو واژهنامه، اصطلاحات و واژههای مهم و رایج به همراه واژههای موجود در عرصه ادبیات و نقد معاصر برگزیده شد تا به نوعی در بردارنده واژگان، مفاهیم و مباحث اصلی در حوزه ادبیات و نقد باشد .در بخش آغازین کتاب نمایه "فارسی انگلیسی " (واژگان اصلی متن با معادل فارسی) درج گردیده، سپس شرح و توضیح واژگان در بخش اصلی کتاب براساس الفبای انگلیسی فراهم آمده است.
این نوشتار به معرفی و نقد کتاب (تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی) به نویسندگی سیدمهدی زرقانی پرداخته است. کتاب مشتمل بر «چهار بخش و بیست و چهار فصل» است و قصد دارد رد تاریخ ادبی ایران را با «تز اصلی دگردیسی و تکامل ژانرها» در برههها و برشهای تاریخی (سه دوره: از عصر اساطیر تا سده پنجم)، و تنوع فرهنگی ـ اقلیمی روایات و متون را در شکلهای شفاهی و نوشتاری نشان دهد و خطوط برجسته تطور سنت نگارش «تاریخ ادبیات» را در توالی سه نسل (جد ـ پدرـ فرزند) ترسیم کند. در این بررسیها، به دو مؤلفه «برونمتنی» (قدرت سیاسی و ایدئولوژی) و «درونمتنی» (شاخصها) توجه میشود.
«فراست» از مفاهيمي است که به دليل تعلق به ساحتها، طبقات، گفتمانها و ايدئولوژيهاي مختلف، به طور همزمان در شبکههاي مختلف مفهومي قرار ميگيرند. با تامل در حوزههاي کاربرد و نظام اصطلاحشناسي آن ميتوان دست کم به دو گفتمان متفاوت، يعني گفتمان عرفي ـ تجربي و گفتمان عرفاني رسيد. در اين مقاله پس از ذکر معناي قاموسي فراست، حوزه معنايي هر يک از اين دو گفتمان را با همبستههاي مفهومي آنها بازمينماييم. ابتدا به بررسي آثار اين دو حوزه ميپردازيم. سپس به طور خاص از آرا مولوي در مثنوي بر اساس «حديث فراست» استفاده ميکنيم. اين حديث در معرفتشناسي عرفاني/ مثنوي از احاديث کليدي است، و سرشت «تابشي ـ انعکاسي» فراست، بصيرت و معرفت مبتني بر تجربههاي وجودي ـ شهودي عرفا و ارتباط آنها با موضوعاتي چون «پيش آگاهي»، «غيببيني» و «انديشهخواني» را تبيين ميکند. همان طور که بر جداسازي اين گفتمان از آن ديگري اصرار ميورزد.