قصه یوسف و زلیخا در قرآن (که این داستان را احسنالقصص نامیده)، تفاسیر، ادبیات و فرهنگ عامه جوامع اسلامی قرنهاست که ذهن و زبان علاقهمندان به آن ماجرا و نکات و ظرایف مرتبط با آن را به خود مشغول داشته است. این موضوع به خصوص در پهنه زبان و ادب فارسی و عربی بازتابهای بسیار زیاد و دامنهداری داشته و در هر عصر و نسلی متناسب با سطح فرهنگ و ذوق و سلیقه دینی، کلامی و هنری آن عصر یکی از این زمینهها مورد توجه پارهای از پژوهشگران جدید ـ و از جمله نویسندگان مقاله حاضر ـ قرار گرفته است. ارتباط این قصه قرآنی با محتویات کتاب مقدس از یک سو و گونه ادبی «مکر و نیرنگ زنان» از سوی دیگر است.
در زمانهای گذشته به داستان و قصه حضرت یوسف توجه بسیاری شده است و این امر ظاهرا هم به دلیل مذهبی بوده است و هم از این لحاظ که قصه یوسف قصه عشقی و داستان شیوا و جالب است و همین امر موجب شده است که به این قصه شاخ و برگ زیادی داده شود و از صورت یک واقعیت تاریخی خارج شود. مولی معین یا معینالدین فراهی هروی عارف کامل و واعظ شهیر هرات است. وی از علما و عرفای زمان سلطان حسین بایقرا بود و از جمله کتب و رسائلی که بدو نسبت دادهاند، تفسیر حدائق الحقائق است که در تفسیر سوره یوسف میباشد. نویسنده در این کتاب با استفاده از مراجع و مآخذ مختلف فارسی ادبی و عرفانی و مطالعه یوسف و زلیخاهای منثور و منظوم این کتاب را به رشته تحریر درآورده است.