داستانهاي شفاهي و ادبيات فولکلور بومي و ديني هر قومي داراي رنگ و بويي از اعتقادات و ساختار اجتماعي و فرهنگي آن است و در نتيجه نمادپردازي خاص خود را در اين داستانها به نمايش ميگذارد تا بتواند هويت ملي و فرهنگي خود را استمرار بخشد. داستان سفره وهمرو متعلق به زرتشتيان خرمشاه يزد، و بيان گر آمال و آرزوها و فرهنگ اين گروه کوچک است. در کنار اين داستان، سفره نذري و آييني برپا ميشود که بيشتر به منظور سپاسگزاري از پروردگار براي برآوردن نذر صاحب خانه (صاحب نذر) است. اين داستان قومي در سراسر ايران، با رنگ و بوي قومي و بومي خاص هر ناحيه و با فرهنگ فولکلور آن همگام است و نشان از خاستگاههاي کهن اين افسانه دارد. در اين باره ميتوان به قصه عروس مار و دامادي که مار است اشاره كرد. اين افسانه در فرهنگ غربي در قالب عشق «پسوخه و کوپيد» رخ نمايان ميکند. قهرمان داستان، شاهزاده طلسم شدهاي است که به مار سفيدي بدل شده است. شرط شکسته شدن اين طلسم، ازدواج و تشکيل زندگي مشترک است که آن هم با سپري شدن هفت سال و رازداري همسر مار امکان پذير است. اين داستان داراي لايههاي قوي نمادپردازي است و با اسطورههاي کهن در فرهنگ و ادبيات ايران همسانيهاي بسياري دارد. تلاش نويسنده اين جستار در جهت کشف و آشکارسازي لايههاي رمزي نهفته در اعماق داستان سفره وهمرو است.
ادبیات شفاهی ادبیاتی است که به دفتر نیامده و در سینه و یاد و حافظه هر ملتی وجود دارد. به گمان از زمانی که بشر برابر طبیعت قرار گرفت و خود را چیزی جز آن اما در آن دید ادبیات شفاهی پیدایی یافت. به عبارت دیگر ادبیات شفاهی از زمانی که انسان به گپ درآمد و زبان رابط او با جهان بیرونی و درونی اش شد، از مغز به مغز و از سینه به سینه، به امروز رسید. سرایندگان و گویندگان بیشتر و پیشتر گمنام بوده اند، و شک نیست که ادبیات شفاهی مثلا قصه حاصل تخیل و تمنییات گروهی است که گاه در تحت اوضاع و احوال همسان و گاه ناهمگون بزیسته اند...
نویسنده کتاب ادبیات شفاهی مردم آذربایجان در مورد این کتاب میگوید: خلق آذربایجان نیز مانند دیگر خلقهای جهان، دارای گنجینه پایان ناپذیری از ادبیات فولکلوریک می باشد. این نوع از ادبیات که طی قرون و اعصار متمادی به وجود آمده، آئینه تمام نمای زندگی مادی و معنوی مردم این سامان بوده و با مطالعه آن میتوان درباره گذشته پرفراز و نشیب مردم رزمنده تصویر روشنی به دست آورد. مردمی که تا توانسته شمشیر زده و هرگاه که نتوانسته با شمشیر زبان به جنگ بیدادگران شتافته است...