پروین اعتصامی، فرهیختهدخت یوسف اعتصامالملک آشتیانی، بانوی اول شهر فارسی و از چهرههای جاویدان ادب ایرانزمین است، سخنش در عین سادگی، تحسینبرانگیز است، رسالت و اصالت، دو اصل اجتنابناپذیز او در کار شاعری است، پروین هیچگاه از سر تفنن شعر نمیگوید، زبان پخته و بیان سخته خویش را در قالب شیواترین سرودهها و به منظور اشاعه نابترین احساسات بشری به کار گرفته و عمر کوتاه خویش را سخاوتمندانه در راه اعتلای انسان و گسترش انسانیت به پایان رسانده است. در این مقاله، سعی شده بدون هیچگونه پیشداوری و اغلب با تکیه به سخن شاعر، بنمایه واقعی شعرش شناسایی و به صورتی مستند معرفی گردد. امید که تلاش ناچیز حقیر در تحلیل بنیادین شعر و شخصیت پروین راهگشا باشد.
شاید بعضی ها تصور نمایند که آثار بجای مانده فرهنگی از ادوار مختلف و زمانهای متفاوت فقط مربوط به مردان بوده و زنان هیچگونه نقشی در آفرینش ادب و فرهنگ نداشته اند در صورتیکه زنان زیادی در این جهان پهناور آفرینندگان آثار بزرگی شده اند. وقتی در آثار و احوال بانوان شاعره این کشور شعر و ادب پرور مطالعه می نمائیم و بزرگانی چون رابعه، مهستی و پروین اعتصامی را مانند ستارگان درخشانی در آسمان ادبیات کشور مشاهده می کنیم بر خود می بالیم که در کنار مردان نام آور میدان شعر و ادب بودند زنانیکه کم از مردان نبوده و مایه مباهات و افتخار این سرزمین بوده اند. صاحب لباب الالباب وقتی از رابعه قزداری سخن به میان میآورد گوید: رابعه اگر چه زن بود اما به فضل بر مردان جهان بخندیدی، فارس هر دو میدان و والی هر دو بیان، بر نظم تازی قادر و در شعر پارسی بغایت ماهر...
شاید بعضی ها تصور نمایند که آثار بجای مانده فرهنگی از ادوار مختلف و زمانهای متفاوت فقط مربوط به مردان بوده و زنان هیچگونه نقشی در آفرینش ادب و فرهنگ نداشته اند در صورتیکه زنان زیادی در این جهان پهناور آفرینندگان آثار بزرگی شده اند. وقتی در آثار و احوال بانوان شاعره این کشور شعر و ادب پرور مطالعه می نمائیم و بزرگانی چون رابعه، مهستی و پروین اعتصامی را مانند ستارگان درخشانی در آسمان ادبیات کشور مشاهده می کنیم بر خود می بالیم که در کنار مردان نام آور میدان شعر و ادب بودند زنانیکه کم از مردان نبوده و مایه مباهات و افتخار این سرزمین بوده اند. صاحب لباب الالباب وقتی از رابعه قزداری سخن به میان میآورد گوید: رابعه اگر چه زن بود اما به فضل بر مردان جهان بخندیدی، فارس هر دو میدان و والی هر دو بیان، بر نظم تازی قادر و در شعر پارسی بغایت ماهر...
مذهب تصوف که ابتدا در بغداد و عراق آشکار گرديد و بزرگاني همچون حسين بن منصور حلاج، جنيد بغدادي و شبلي در اين طريقه ظهور کردند، بعدها بخصوص پس از انقراض غزنويان و روي کار آمدن سلجوقيان، در خراسان فرصت ظهور پيدا کرد، و افرادي چون ابوالحسن خرقاني، شيخ ابوالقاسم قشيري و ابوسعيد ابوالخير در اين طريقه پديد آمدند و به مرور بازار متصوفه گرم شد به گونهاي که مقارن حمله مغول، رونق اين طريقه در خراسان کمتر از عراق و شام نبود. مخصوصا با ظهور شيخ نجمالدين کبري بنيانگذار طريقه کبرويه، جاني تازه در کالبد اين فرقه دميده شد و خراسان و خوارزم، مقصد و ملجا اهل معرفت گرديد و شوريدگاني از بلاد دور و نزديک روي بر آستان شيخ نهادند و پس از تلمذ در محضر نجم الدين به مثابه سفيراني راستين، عهده دار اشاعه تعليمات او در ديگر ممالک شدند. اين جانب در اين نوشته بر آنم پس از معرفي مختصر نجمالدين کبري از کساني که به نوعي با او مرتبط بودهاند سخن به ميان آورم. برخي سمت استادي داشته و تعداد کثيري نيز به عنوان شاگردان و مريدان شيخ از محضر او کسب فيض کردهاند.
فردوسی توسی با همه عظمتی که دارد، متأسفانه در تذکرهها و تواریخ ادب چهره روشنی از او، آنگونه که باید ارائه نگردیده و همواره هالهای از افسانه و اوهام شخصیت واقعی شاعر را دربرگرفته است. در این نوشتار، پس از مروری مختصر بر آثار موجود درباره فردوسی، با نگاهی به دور از باورهای احساسی و عوامپسندأنه و تنها با تکیه بر متن شاهنامه و دیگر منابع معتبر، سعی شده است، ضمن نمایاندن شخصیت واقعی او از غربتی جانگاه که همواره، سایه شوم آن بر سر حکیم خردمند توس سنگینی میکرده است، به نحوی ساده و ملموس سخن به میان آید.