بشر، از ديرباز در جست و جوي سرچشمه حيات خويش و مبدا آفرينش جهان بوده و با تعمق در عالم هستي، سعي در گشودن راز دهر داشته است. پس از ظهور زرتشت در ايران و پيدايش آيين مزدايي، هم واره «اهورامزدا» و «اهريمن» به عنوان دو مبدا براي کاينات و آفريننده خير و شر تلقي ميشدند. ليکن شواهد و مدارکي وجود دارد که نشان ميدهد پيش از اعتقاد به ثنويت در ميان ايرانيان، انديشه يکتاپرستي (بر مبناي اصالت زمان) نيز ذهن ايرانيان وحدت طلب را مشغول داشته است. اعتقاد به «زروان» (خداي زمان) پيامدهايي بي شمار داشت که بيش از همه اعتقاد به سرنوشت، بخت و سهم از پيش تعيين شده، تا قرنها انديشه ايراني را تحت سلطه خود داشت. اين تفکر در ميان شاعران، انديشمندان و نيز فلاسفه و متکلمان ايراني نفوذ کرد. از اين ميان، فردوسي، حماسهسراي بزرگ ايراني، هم چون ديگران از اين سرچشمه فکري مستثني نبوده است و فرض آن وجود دارد که جبرگرايي در شاهنامه فردوسي پيش از همه، ريشه در زروانيگري دارد. در اين جستار ابتدا گذري خواهيم داشت بر انديشه و فلسفه زروانيسم در ايران باستان و قبل و بعد از زرتشت، سپس با ذکر شواهدي از اثر ماندگار حماسي ايران ـ شاهنامه ـ به بنمايههاي فلسفه زرواني در اين اثر اشاره خواهيم کرد.
«رساله علامه بزرگوار محمد دهدار در قضا و قدر»، به زبان فارسی و در پاسخ به سؤال برخی از برادران دینی در باره مسئله اختیار و جبر و قدر ، توسط محمد دهدار ، نوشته شده است. این رساله، در موضوع خود، بسیار سودمند و ارزش مند است، ولی علی رغم نفاستش، همچون کثیری از آثار ارزنده دیگر، در کنج انزوا افتاده بود و ارباب دانش از فواید جلیله اش محروم بودند، لذا استاد حسن زاده ، بر آن شدند که آن را تصحیح و همراه با تعلیقات سودمند خویش، در دست طبع و نشر قرار دهند. رساله، بسیار کوتاه و فاقد باب بندی و فصل بندی است و مطالب آن، در ذیل چهار مقدمه، عرضه شده است. تعلیقات هجده گانه استاد حسن زاده، در پایان رساله، ذکر گردیده است. مطالب مطرح شده در رساله، اجمالا، عبارت است از: اشاره به اخباری که اولین مخلوق را عقل دانستهاند و معنای اقبال و ادبار آن (در روایت آمده که خدا به عقل گفت: اقبل؛ یعنی روی آور، پس روی به خدا آورد، سپس فرمود: ادبر؛ یعنی پشت کن، پس به خدا پشت کرد...) ؛ عدم صرف بودن ممکن، قبل از ایجاد و شیئیت یافتن و دارای استعداد و اقتضا شدن، پس از تعلق ایجاب واجب به آن؛ توضیح در مورد علم فعلی و انفعالی و تقسیم هر کدام به اجمالی و تفصیلی و کیفیت تعلق علم خدا به مخلوقات؛ وجود همه موجودات در هر ظرفی که فرض شوند، از خداست و تشخص خاص آنها (که اشعری آن را کسب و معتزلی آن را فعل میخواند)، از مباشر قریب.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".