تشخيص مولف، يکي از شاخه‌هاي زبان‌شناسي حقوقي است که در آن سعي مي‌شود تا نويسنده متن (از متون ادبي گرفته تا حقوقي)، با توجه به ملاک‌هايي که هر شيوه ارایه مي‌کند مشخص شود. از آنجا که در زبان فارسي بيشتر تلاش‌هاي صورت پذيرفته در اين زمينه، در حوزه متون ادبي و بر پايه ملاک‌هاي سبکي و سليقه‌اي بوده‌اند و از روش‌هاي مطمئن تر براي اين منظور استفاده نشده است، عدم قطعيت و اختلاف نظر در مورد نتايج حاصل از آن دور از انتظار نيست. بر اين اساس، مقاله حاضر پس از مرور اجمالي پيشينه مطالعات انجام گرفته در زمينه تشخيص مولف، به معرفي يکي از رويکردهاي مطرحِ آماري موسوم به تحليل کيوسام پرداخته و با اعمال آن بر پاره‌اي از متون نثر فارسي معاصر، کارآيي شيوه مذکور را در اين زبان بررسي مي‌کند.