شعر دهه شصت ایران، اگر چه به لحاظ فرم، ادامه دورههای پیش از خود به شمار میرود، در حوزه محتوا و مضمون و اندیشه، مستقل و متمایز است، به صوری که تصاویر حاصل از برخورد شاعر با مسائل پیش آمده در ایران آن زمان که عمدهترین آنها انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی است، دوره جدیدی از شعر را در تاریخ ادبیات معاصر ایران به ارمغان آورده است. سلمان هراتی (651338- ) به رغم زندگی کوتاه و حضور پنج شش سالهاش در عرصه شعر معاصر، در زمره شاعران قابل تامل و مطرح این دوره قرار میگیرد که سادگی زبان و طراوت بیانش به خلق تصاویری ملموس انجامیده است. از میان انواع فرمها و قالبهایی که سلمان بدانها نظر داشته است، شعر سپید جایگاه ویژهای دارد که حجم زیادی از مجموعه آسمان سبز او را به خود اختصاص داده است. به عرصه آوردن این قالب در شعر انقلاب و جنگ از یادگارهای این شاعر است. مقاله حاضر بر آن است تا با تکیه بر شعر سپید در مجموعه «آسمان سبز»، به بررسی محتوا و تصویر در شعر سلمان هراتی بپردازد.
برای ترجمه اشعار، شعرها به تمامی از متن اصلی آنها به زبان آلمانی به فارسی برگردانده شده است. شیوه مترجم بدانگونه بوده است که جوهر کلام شاعر در قالب شعر فارسی ریخته شود. و این او را ناگزیر کرده که ضمن وفاداری به متن اصلی تغییراتی را متناسب با شعر فارسی بپذیرد. زیرا اگر شعر شاعران غیرفارسی را عینا واژه به واژه به فارسی برگردانیم چیزی خواهد شد خشک و چه بسا که زیبایی کلام شاعر و گاه حتی خود مفهوم نیز در ترجمه رنگ خواهد باخت...
مجموعه شعر چهل کلید سروده سیاوش کسرایی است. او در سال ۱۳۰۵ در اصفهان متولد شد. وی سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد.بسیار زود به همراه خانواده اش به پایتخت آمد. او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و علاوه بر فعالیتهای ادبی و سرودن شعر، عمری را به تکاپوهای سیاسی (حزب توده ایران) گذراند. اما سرانجام، ناگزیر از مهاجرت شد و دوازده سال پایانی زندگی اش را ابتدا در کابل و سپس در مسکو بسر برد. وی سالهای پایانی عمر خویش را دور از کشور خود و در تبعید در اتریش و شوروی گذراند؛ وی در سال ۱۳۷۴ به دلیل بیماری قلبی در وین، پایتخت اتریش در سن ۶۹ سالگی بر اثر بیماری ذات الریه زندگی را بدرود گفت و در گورستان مرکزی وین (بخش هنرمندان) به خاک سپرده شد.
قصه زال و رودابه در بستري از تقابل دوگانه (Binaryoppisition) جريان دارد. تقابل بين زابلستان به محوريت زال و کابل به محوريت مهراب. زال و زابل در پرتو فره ايزدي و گزارههاي اهورامزدايي معنا ميشوند و مهرداد و کابل با گزارههاي اهريمني، زيرا مهراب از تبار ضحاک مار بدوش و ريشه گرافته از دشت سواران نيزه گزار است. زال بجاي شير انسانها، گوشت و خون حيوانات را خورده و با پارههاي تن و حوش تغذيه شده و در محيط آزاد، بيپروا و وحشي وحوش پرورده شده، از اين رو تحت تاثير خوي آزاد و بيپرواي کوه و صحرا سنت ريشهدار و تابو شده متعارف، مبني بر ممنوعيت پيوند تبار ايزدي و تبار اهريمني را ساختشکني (Deconstruction) ميکند و با رودابه از نسل ضحاک ازدواج مينمايد. رستم که محصول ازدواج نسل اهريمن و نسل اهورامزداست گرچه برخورد از فره ايزدي است، اما خون ضحاک در رگهايش جاريست، بنابراين در ساختار شاکله ايزدي رستم چند نقطه ضعف هم گنجانده شده است که از جمله آن مکر با اسفنديار و کشتن سهراب است. ضحاک بدون آنکه بخواهد تحت اغواگريهاي اهريمن بيرون، پدر خود را ميکشد. رستم بدون اينکه بخواهد تاثير وساوس تفوق طلبانه اهريمن درون، که با عبارت «نام پوشي» توجيه ميشد، پسر خود را ميکشد. به هر تقدير عناصر داستان، اعم از اشخاص و حوادث، در جرياني از تقابل دوگانه حرکت ميکند. اجزا اين تقابل دوگانه، گاه با هم در تعامل (interaction) و گاه در تضاد (Paradoa) هستند، يعني زيرساخت يگانه و روساخت متکثر دارند. بررسي چگونگي ساختشکني در داستان زال و رودابه محور مقاله حاضر است.
تاريخ و جريانهاي تاريخي ـ اجتماعي و سياسي در همه جوامع، تاثير بسزايي بر فرهنگ، انديشه، شعر، ادبيات و…. داشتهاند. فرخي يزدي مبارز آزاديخواه در برههاي حساس از تاريخ كشورمان ميزيست كه جريانهاي سياسي ـ اجتماعي جان و مال ومنابع و فرهنگ و… مردم را به يغما ميبردند. زبان فرخي زبان اعتراض به اين يغماگريها بود. در اين نوشتار ضمن بررسي زمينههاي ايجاد نهضت مشروطيت و تاريخ سياسي معاصر، ميزان تاثير جريانهاي سياسي بر شعر فرخي مورد مداقه قرار ميگيرد.