سفرنامه های زیادی درباره ایران نوشته شده اما این سفرنامه، به دلیل بی طرف بودن نویسنده و دست اول بودن مطالب، ممتاز است. ارنست اورسل بلژیکی (متولد 1858 م) نه به انگیزه تجارت و نه به بهانه سیاسی به ایران آمد. او به دنبال تحقیقات شخصی، مشرق زمین را پیموده است. وی پیش از شروع سفر خود، به مطالعه درباره منابع ادبی و تاریخی و سفرنامه های ایران و آسیا دست زده و با داشتن اطلاعات عمیق و پردامنه، حوادث و مناظر را تحلیل کرده است. مطالب و نظرات او درباره مردم ، آداب و سنن، آثار تاریخی و اوضاع مختلف قفقاز، گرجستان، ارمنستان و داغستان و ایران، خواندنی و بکر بوده و سبب شده که کتاب او منبع کتابهای نویسندگان دیگر، درباره ایران شود. این کتاب از روی نسخه کمیابی که در سال 1885 توسط کتابفروشی پلون چاپ شده بود، به فارسی ترجمه شده است. بخش ایران این کتاب در سال 1353 ش قبلا در تهران به چاپ رسیده بوده ولی به دلیل کمیاب شدن، فرصت ترجمه متن کامل برای علی اصغر سعیدی و تجدید نظر در بخش های ترجمه شده فراهم آمد که با همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی زیور طبع یافت.
"مردمشناسی ایران "اولین شماره از مجموعه حاضر، حاوی سلسله مقالاتی است از "سید علی اصغر شریعتزاده "در خصوص فرهنگ عامه، آداب و رسوم و انسانشناسی مردم نقاط مختلف ایران که با این عناوین به طبع رسیده است :سنت، نقارهخانه آستان قدس رضوی، آداب میزبان در اسلام، پوشاک محلی ایران، آلاچیق ترکمن، مسکن سنتی در سیستان و بلوچستان، ترانههای عامیانه میامی، و تعزیه .
اسپاروی به تصور اینکه یکی از شاگردان مستعدش ممکن است روزی به مقام های عالی سیاسی در ایران دست باید از همان ابتدا به پرورش استعداد او در راستای منافع کشور خود میپردازد و سعی میکند به او بقبولاند که خیر و صلاح جهان به خیر و سعادت نژاد آنگلو ساکسن بستگی دارد. مؤلف از رسم “مداخل” در ایران، این عرف ناشایست عصر بی خبری به وضوح و اجمال سخن میگوید و زنجیره آن را از شاه تا رعیت بازگو میکند و وضع فروش مشاغل مهم دولتی را یکی از عوامل خرابی ملک و ملت میشمارد. اسپاروی از مشهوراتی که دیگر سیاحان شرح دادهاند، دوری گزیده و آنچه بیان نموده تا حد زیاد بدیع و تازه است. او تنها به شرح وقایع بسنده نمیکند بلکه با ایجاز پر معنی به تحلیل رویدادها میپردازد و برخلاف بعضی از سیاحان به تحسین شیوه زندگی و مشی زن ایرانی میپردازد و او را محور زندگی خانواده میداند که تنها امید و آرزوی خود را در خوشبختی خانوادهاش جستجو میکند. نقش چادر را در زندگی اجتماعی زن ایرانی واجد اهمیت بسیار دانسته و آن را ته بند اسارت، بلکه نشان آزادی و مجوزی برای ورود او و شرکت او در فعالیتهای اجتماعی میشمارد و به ذکر مثالهای چندی از شرکت زنان در اعتراض های اجتماعی میپردازد و از این طریق به تحسین زیبایی طبیعی فوق العاده زن ایرانی مینشیند.