اسداله وجهي از خاندان وجهي است که همچون ديگر خاندان ايراني، با شکلگرفتن حکومت قطب شاهيان در جنوب هند و رونق گرفتن زمينههاي مختلف فرهنگي و حمايت پادشاهان اين سلسله از اشخاص برجسته ايراني و بعضا غير ايراني به دربار خود، راهي دکن شدند. او شاعر و نويسنده والامقام اردو و فارسي بود که به غالب دکن شهرت يافت. وجهي، نخستين نثرنگار اردو است که کتاب سبرس او را نخستين اثر منثور ادبي زبان اردو ميدانند. کتاب ديگر او، به نام قطب مشتري، هم سبب شد که او را اولين نقاد ادب اردو بنامند. وي در اين کتاب، معيارها و اصول نقد شعر و شاعري را بيان کرده است؛ کتابي که هنوز هم اعتبار خود را حفظ کرده است. بررسي محتواي کتاب سبرس ـ که اولين تمثيل صوفيانه در زبان اردو به شمار ميآيد ـ نشان ميدهد که نويسنده کتاب کاملا تحت تاثير دو اثر معروف فتاحي يا سيبک نيشابوري بوده است؛ که نويسنده مقاله حاضر بر آن است اين تاثيرپذيري و موارد مشابه را در حد امکان نشان دهد.
در این نوشتار مبنا بر شناخت قسمتی از زندگی فرهنگی ایل تاریخمدار بختیاری قرار دارد و سعی شده تا ریشههای پیدایش نوع نماد یعنی خاستگاه آنها و همینطور بررسی تطبیقی آنها با مذهب، باورها و انگارههایی که در زندگی ایل بختیاری جاری بوده و سرچشمه بسیاری از امور نظری و عملی بوده است مورد کنکاش قرار گیرد. همه نمادها شاید کاربرد امروزی نداشته باشند و یا در همه مناطق بختیاری نشین قابل مشاهده نباشند، اما اگر زندگی بختیاریها را در گذشتههای دور و مکان های اصیل عشایری بررسی کنیم کاربرد نمادها را بهتر و بیشتر به روستائیان و یا شهرنشینان بختیاری میتوانیم بیابیم. کتاب حاضر تالیف حسین مددی در سال 1386 توسط انتشارات مهزیار منتشر شده است.
آنچه برای خوانندگان ایلیاد شگفتانگیز است، اندیشههایی است که سراینده آن در این اثر حماسی ارائه داده است؛ اثری که به قول افلاطون «کتاب مقدس همه یونانیان است». اما این «کتاب مقدس» آیینی با خود آورد که باید آن آیین هومری نامید. آیینی که یکی از ارکان فرهنگ و تمدن غرب است که البته شرق نیز آن بیتأثیر نماند. در این کتاب که جابجا مفاهیم برآمده از ایلیاد، یعنی عقاید و افکار هومر مورد بررسی تاریخی با فرهنگ غرب و شرق قرار گرفته، میزان این تأثیر معلوم میشود.
این فرهنگ دربرگیرنده اصطلاحات، لغات، واژهها و مفاهیم ادبی و بلاغی بالغ بر دویست کتاب فنون بلاغت و ادب و آثاری است که به گونهای در ارتباط با اینگونه مسائل هستند. مؤلف بر اساس مآخذ مشخص یادداشتهای فراوانی تهیه کرده و آنها را به ترتیب الفبای فارسی همراه با مآخذ گوناگون به صورت علائم اختصاری آورده و تا آنجا که منابع استفادهشده اجازه میداده، معادلهای لاتین واژهها و اصطلاحات را نیز ذکر کرده است.
نویسنده در آغاز دربارهی هویت فرهنگ و هنر بحث میکند و طی آن خاطرنشان میسازد که هویت ایرانی اسلامی، بیش از هرچیزی در هنر و انواع گوناگون آن جلوهگر شده است. وی سپس اطلاعات گوناگونی در خصوص خوشنویس، تذهیب و جلید، نگارگری، نقاشی، مرقعات، معماری و موسیقی در عهد صفوی یا مکتب اصفهان، به دست میدهد. به تصریح نویسنده: مکتبهای خوشنویسی هرات و تبریز در واقع زمینهساز هنر درخشان و خوشنویسان مکتب اصفهان گردیدهاند. در دورهی شاهعباس صفوی (996 - 1038 ق) که خود از پایهگذاران مکتب اصفهان بود، خوشنویسان ایرانی بزرگی از جمله میرعماد، علیرضا عباسی و احمد نیریزی خوش درخشیدند. صنعت تذهیب نیز پس از آن که در دورهی تیموری رشد فزایندهای در ایران پیدا کرد، در عهد صفوی ادامه یافت و پس از تبریز و قزوین، شهر اصفهان مرکز اینگونهی هنری شد. از میان مذهبان مشهور مکتب اصفهان میتوان ملا هلال مذهب، غیاثالدین مذهب و حسین مذهب را نام برد. با آغاز حکومت شاهعباس بزرگ و جذب هنرمندان رشتههای گوناگون هنری به دربار آن پادشاه، هنرمندان نقاش و نگارگر بسیاری ظهور کردند که از آن میان میتوان از رضا عباسی، بنیانگذار برجستهی مکتب نقاشی اصفهان و شاگردان او یاد کرد. رضا عباسی که از میان آثار بسیارش میتوان به نقاشی و نگارههای دو نسخهی خطی شاهنامهی موجود در موزهی متروپولتین نیویورک اشاره کرد، شاگردان بسیاری نیز پرورش داد. دیگر نقاش برجستهی عهد صفوی، محمد زمان نام داشت که در کار تذهیب، قلمدانسازی و خوشنویسی نیز ماهر بود. او در نقاشی به نگرش تازهای دست یافت که به شیوهی محمد زمان شهرت گرفت. از آثار او میتوان از نقاشی و تکمیل سه صفحهی سفید و خالی نسخهای از خمسهی نظامی گنجهای به خط شاه محمود نیشابوری و یا آثاری از نقاشان مشهوری چون میرک، سلطان محمد و میرسید علی اشاره کرد. هنر معماری نیز در مکتب اصفهان جایگاه ویژهای دارد، چنان که عمارت یا کاخ عالیقاپو، مسجد شیخ لطفالله و کاخ هشت بهشت از شاهکارهای معماری این دوره به شمار میروند. موسیقی نیز در دورهی شاهعباس حیاتی تازه یافت. از میان موسیقیدانان این عهد میرزا محمد کمانچهای، استاد یوسف مردود و احمد کمانچهای چهرهی شاخصی داشتند.