بيشتر پژوهشگران خاستگاه اصلي جشن تيرماسيزه شو را تيراندازي آرش کمانگير، طلوع ستاره تيشتر (ايزد باران) و جشن بارانخواهي دانستهاند، اما نکته اين است که اين جشن ـ دستکم در مازندران ـ خاستگاه ديگري غير از طلب باران ميتوانسته داشته باشد و آن تقديس و گراميداشت ايزدي نباتي بوده که در ماه آبان و شروع زمستان بزرگ ـ بنا بر گاهشماري زردشتي ـ به زير زمين ميرفته و با آغاز تابستان بزرگ، يعني در ابتداي بهار سر از خاک بر ميآورده است. اين انگاره با توجه به اينکه جشن تيرماسيزه شو در ماه آبان برگزار ميشود، پذيرفتني مينمايد. از سوي ديگر، در مازندران، همراه با اين جشن، مراسمي خاص به نام «لال شيش» برگزار ميشود که در آن به شکل نمادين از ترکه يا چوبي (= شيش به زبان محلي) استفاده ميشود و اين مراسم به فرضيه ارتباط اين جشن با ايزد نباتي قوت ميبخشد. افزون بر آن، «لال شيش» گستره وسيعي از اساطير کهن مربوط به گياهان و نباتات را بازميتاباند که بخش دوم اين پژوهش به کارکردهاي اسطورهاي آن معطوف شده است.
در آیین بلند ایران باستان، برای نیرومند کردن روح و جان و ایجاد خوشی و خرمی، جشنهای زیاد مقرر و معمول بوده که هر یک از آنها بر اساس فلسفه و حکمت قرار گرفته و دارای ادبیاتی سودمند است. بعضی از این جشنها با همان شکوه و جلال دیرین هنوز هم در ایران کنونی معمول و مورد احترام است؛ مانند جشن نوروز و مهرگان و سده. در این کتاب به جشنهای ایران باستان پرداخته شده و درباره تاریخچه و شیوه برگزاری هر کدام، مطالبی مطرح شده است.
آيينهاي سالانه مرگ و تولد دوباره خداي نباتي، هستهاي بنيادين در فرهنگهاي پيش تاريخي و بستري بوده است که عاشقانههاي تراژيکي را با محوريت بغ بانوي باروري يا جانشين انسانياش و ايزد ـ قهرمان شهيدشونده همتاي او سامان داده است. اين روايات ارتباطي تناتنگ با اولين تفکرات ذهني بشر درباره چرخه زمان، تسلسل ادوار تقويم و اعتقاد به تکرارپذيري مرگ و تولد طبيعت در نقاط عطف اين چرخه دارد. اين روايات الگويي جهاني دارد که در ادبيات حماسي فارسي با داستان سياوش و سودابه و در پيشينه اساطيري اين داستان با اسطوره هبوط ايزد رپيهوين به زير زمين (همراه با زمستان) و نقش او در حفظ زايايي زمين و گرماي آبها و خروج او (همراه با بهار و بازگشت خرمي به طبيعت) مرتبط است؛ بخش اول اين الگو با هجرت و مرگ سياوش و بخش دوم با بازگشت کيخسرو سنجيدني است.
گشتاسب، از پادشاهان نامدار كياني است. او براساس منابع زرتشتي، گسترنده دين بهي و پادشاهي پسنديده است. همسر او در اوستا و متون پهلوي، هوتس نام دارد كه دختري ايراني و از نژاد نوذر دانسته شده است. اما تفاوتهاي آشكاري ميان شخصيت گشتاسپ و همسرش در اوستا و متون پهلوي با آنچه در شاهنامه فردوسي درباره اين شخصيتها آمده است، وجود دارد. در شاهنامه، گشتاسپ چهرهاي منفي دارد. همچنين برخلاف اين متون، نام همسر او در شاهنامه، كتايون است كه طي سفر گشتاسپ به روم ماجراي پيوندشان شكل ميگيرد. در اين مقاله سعي شده است تا ضمن معرفي شخصيت گشتاسپ و همسرش به بررسي دوگانگيهاي ميان متون مختلف از اوستا تا شاهنامه پرداخته شود.