احمد مجدالاسلام کرمانی (1302 – 1250ش) تحصیلات دینی را نزد استادان بزرگ زمان خویش آموخت. وی اولین آزادی خواهی بود که در باب استبداد حکومت، قلم زد و مقالات او در روزنامه ادب چاپ می شد. سپس خود، هفته نامه ندای وطن، کشکول، الجمال و روزنامه محاکمات (روزنامه رسمی وزارت عدلیه در آغاز مشروطه) را تأسیس کرد. وی در سال 1324 ق به دنبال فعالیتهای سیاسی دستگیر و به مشهد و کلات تبعید شد. این سفرنامه فصلی از کتاب تاریخ مشروطیت ایران است که قبلا در دو مجلد به چاپ رسیده بوده. مجلد اول در دوازده فصل شامل دستگیری و تبعید مجد الاسلام به کلات است که توسط دانشگاه اصفهان به چاپ رسید و مجلد دوم مشتمل بر وقایع اتفاقیه کلات است که توسط انتشارات همان دانشگاه به طبع رسیده بود. کتاب حاضر که شامل هجده فصل است چاپ دیگر این اثر در یک جلد است. این کتاب علاوه بر وقایع و اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در دوران مشروطیت و شروع جنگ جهانی، دربردارنده زندگی نادر شاه افشار و جدّ مجدالاسلام (بیگلربیک) نیز هست.
محمد درخشش در مقدمه کتاب خطابه آقای سیدحسن تقی زاده می گوید: در طی سلسله سخنرانی های سال 1337 باشگاه مهرگان به علت آنکه، نهضت مشروطیت ایران قسمت مهمی از تاریخ کشور ما را تشکیل میدهد اینجانب برای روشن شدن نکات تاریک این نهضت تاریخی از دانشمند محترم جناب آقای تقی زاده درخواست نمودم مشاهدات و اطلاعات خودشان را ضمن یک یاد دو سخنرانی در باشگاه مهرگان برای معلمین بیان نمایند و بسیار از ایشان متشکرم که دعوت بنده را قبول فرمودند و در باشگاه مهرگان به ایراد یک سلسله سخنرانیهای مفید و مهم اقدام نمودند.
اسپاروی به تصور اینکه یکی از شاگردان مستعدش ممکن است روزی به مقام های عالی سیاسی در ایران دست باید از همان ابتدا به پرورش استعداد او در راستای منافع کشور خود میپردازد و سعی میکند به او بقبولاند که خیر و صلاح جهان به خیر و سعادت نژاد آنگلو ساکسن بستگی دارد. مؤلف از رسم “مداخل” در ایران، این عرف ناشایست عصر بی خبری به وضوح و اجمال سخن میگوید و زنجیره آن را از شاه تا رعیت بازگو میکند و وضع فروش مشاغل مهم دولتی را یکی از عوامل خرابی ملک و ملت میشمارد. اسپاروی از مشهوراتی که دیگر سیاحان شرح دادهاند، دوری گزیده و آنچه بیان نموده تا حد زیاد بدیع و تازه است. او تنها به شرح وقایع بسنده نمیکند بلکه با ایجاز پر معنی به تحلیل رویدادها میپردازد و برخلاف بعضی از سیاحان به تحسین شیوه زندگی و مشی زن ایرانی میپردازد و او را محور زندگی خانواده میداند که تنها امید و آرزوی خود را در خوشبختی خانوادهاش جستجو میکند. نقش چادر را در زندگی اجتماعی زن ایرانی واجد اهمیت بسیار دانسته و آن را ته بند اسارت، بلکه نشان آزادی و مجوزی برای ورود او و شرکت او در فعالیتهای اجتماعی میشمارد و به ذکر مثالهای چندی از شرکت زنان در اعتراض های اجتماعی میپردازد و از این طریق به تحسین زیبایی طبیعی فوق العاده زن ایرانی مینشیند.