پروتوتیپ نمونه های ذهنی نویسنده است که به خلق یک کاراکتر می انجامد. این کتاب پژوهشی در زمینه نقش پروتوتیپ ها در فرایند آفرینش ادبی است. شناخت پروتوتیپ های آثار مشهور ادبی، ما را به دنیای ذهن نویسنده در فرایند آفرینش ادبی می رساند که کلید درک اثر ادبی به شمار می رود. با دقت در این آثار و بررسی زندگی نامه نویسندگان و یادداشت های شخصی آنان و پیچیدگی های بی کران ذهن، به پروتوتیپ های مختلفی بر می خوریم که شناخت و طبقه بندی آنها احساس می شود. با وجود اینکه این طبقه بندی ها مطلق نیستند اما مقدمه شناخت گسترده یکی از مهمترین ابزارهای خلاقیت و آفرینش ادبی به حساب می آیند. شیرین دخت دقیقیان این مباحث را اولین بار در ایران مطرح کرد. وی این کتاب را تحت تأثیر ترجمه کتاب گروسمن در «بررسی و نقد آثار داستایوسکی» در سه فصل نوشته است: پیشینه شخصیت در آثار داستانی، پروتوتیپ یا پیشین تیپ و گوناگونی پروتوتیپ ها. شخصیت پردازی در ادبیات کهن و سبک های ادبی و اهمیت کاراکترها و تیپ های ادبی زیرمجموعه فصل اول کتاب و پروتوتیپ های تاریخی، مذهبی، سیاسی، طبقاتی، هنری، ادبی، اساطیری و حماسی، پروتوتیپ های زندگی خصوصی نویسندگان، پروتوتیپ ها در قلمرو خودزندگی نامه، در زمینه های خاص و متمرکز، حالات و بیماری های روانی به عنوان پروتوتیپ، پروتوتیپ های تخیلی، فلسفی و حدیث نفس، بخش های فصل سوم این کتاب را تشکیل می دهد. او همچنین از میان آثار برجسته ادبیات ایران و جهان، مثال هایی را مطرح و واکاوی کرده است. این اثر اولین بار در سال 1371 ش به طبع رسید.
هرمان هسه (1877-1962) رماننویس، شاعر و نقاش آلمانی-سوییسی که بخاطر قدرت استعداد نویسندگی، شکوفایی اندیشه و شجاعت ژرف در بیان اندیشههای انسانمداری و سبک عالی نگارش در سال 1946 میلادی به دریافت جایزه نوبل در ادبیات نائل شد. او بیش از هر نویسندهای توانسته است از رنجهای درونی و کشمکشهای روحی، انزوا و زندگی باطنی بشر سخن گوید. و این همه از علاقه او به فلسفه اصالت وجود، موضوعات روحانی و عرفانی، بودا و فلسفه هندو، که در آثار او مشهود میباشد، ناشی میشود. هسه در آثار خود نمایاندن و معرفی اضداد را با انتخاب دو سرشت کاملاً مختلف که هر دم به یکدیگر نزدیک میشوند به عهده میگیرد که سرانجام با یکدیگر همگام و هماهنگ میشوند و از دو طریق مختلف به یکجا میرسند. او برخلاف بسیاری از نویسندگان که به بشر جدا از عالم طبیعت اعتقاد دارند و به هر تغییر شکل طبیعت برحسب فنون علمی مینگرند، راه شناخت تدریجی بشر را در ارتباط با عالم خلقت میداند. سفر به شرق بنا بر گفتهٔ خود هسه سفری است روحانی نه سفری جغرافیایی و در واقع زندگینامهٔ نویسنده است و تحولی را در طرز تفکر او نشان میدهد که در آن فردپرستی جایش را به اندیشهٔ کلیت و جامعیت میدهد. این سفر سفری است در ورای زمان و مکان، اما از نظر ساختمان و ترکیب موضوع بر مبنای سفر جغرافیایی قرار دارد و شهرها و مکانهایی که در آنها نام برده میشود، جاهایی است که نویسنده خود در زندگی از آنها عبور کرده است.
رمانی ازآناتول فرانس ، به زبان فرانسوی، منتشرشده در ۱۸۹۳. راوی داستان، ژاک منتریه ، که در دکان پدرش با نام «بریانپزی ملکۀ سبا» مشغول به کار است و بهسبب وظیفهای که در دکان دارد به او «ژاک سیخچرخان» میگویند، در میان مشتریان آشنایانی از همه قسم مییابد. پدرش از کشیشی به نام ژروم کوانیار، که عقایدی بهویژه الحادی دارد و بدین سبب نتوانسته است در جامعۀ کشیشان جایگاهی بیابد، میخواهد که در ازای غذا و مسکن به سیخچرخان زبانهای لاتینی و یونانی بیاموزد. در این میان، داستاراک، نجیبزادۀ ثروتمندی که بهسبب کثرت مطالعه در زمینۀ جادوگری و کیمیاگری مشاعرش را از دست داده است، مخارج زندگی ژاک و معلمش را بهعهده میگیرد و از آنها میخواهد او را در پژوهشهایش درباب جادوگری یاری دهند. درپی آتشسوزیای در خانۀ داستاراک به هنگام انجام آزمایش، ژاک و کوانیار میگریزند. کوانیار به دست موزائید، دستیار پیشین داستارک، بدین گمان که کوانیار معشوقۀ او را از چنگش بهدر آورده است، به زخم خنجری از پای درمیآید. بریانپزی ملکۀ سبا را که بهسبب سبک هجایی و شکاکیّت ولتر منشانۀ آن شهره است.
رولان بارت این کتاب را در سال 1966 در بحبوحه مباحثههای قلمی دو جناح نقد نو و نقد قدیمی در فرانسه در پاسخ به محافل کهنهاندیش ادبی و دانشگاهی نوشت و در آن از نقد نو که آن را نقد تأویلی مینامد، در مقابه نقد کهنه و به قول او «نقد فرهنگستانی» دفاع کرد. این کتاب در مجموعه آثار بارت جایگاهی ویژه دارد و در آن او از ساختگرایی به پساساختگرایی و هرمنوتیک نزدیک میشود. از آزادی نقد در بازنگری آثار کلاسیک با برداشتی نو هواداری میکند و اثر را دارای معناهایی چندگانه میداند که سبب میشود ناقدان بتوانند در زمانهای گوناگون از زاویههای مختلف درباره آن سخن بگویند.