نوشتار پیش رو درصدد آن است تا با بررسی دراماتوژی هاوارد بارکر در نمایشنامهاش قلعه، که اولین بار در سال 1985 توسط شركت تئاتر رويال شكسپير (RSC) به نمايش درآمد، پرده از فنون بازنمايي باروك به كار رفته در اين نمايشنامه سياسي بردارد. در اين مقاله نويسندگان سعي دارند تا با تكيه بر خوانش دلوز از معماري باروك و همچنين نظريات فوكو در رابطه با بازنمايي باروك، نمايشنامه قلعه را تجلي ظرافت، پيچيدگي و خوف حاكم بر معماري هزارتوي قلعه معرفي كنند. در اين راستا، قلعه تصويري نمادين از خُردجهاني است كه بازتاب شكلگيري جهان كلان نمايش است. مقاله با بررسي اين موضوع، به اين نتيجه ميرسد كه در نمايش سياسي باركر، خلاف نمايشهاي سياسي باب روز كه بازنمايي واقعيت را ملاك قرار ميدهند، «بازنمايي بازنمايي» تنها نوع ممكن بازنمايي است و نمايش باركر با رد امكان و حتي كارايي بازنمايي واقعيت بيروني، نمايشنامه خود را لايهدار و تودرتو ميكند كه نتيجه آن خلق ساختاري به تكلف و غناي معماري باروك است.
این کتاب دربرگیرنده نوشتههایی است درباره رامبراند، ویلیام بلیک، دلاکروا، فرانسیسکو گویا، گوستاو گوربه، پل گوگن، رنه مارگریت و سالوادور دالی، آثار آنها و شیوههایی که به آن منتسب شدهاند. در اینجا ضمن آشناشدن با زندگی این هنرمندان برجسته هنر نقاشی اروپا، از باروک تا سوررئالیسم، بررسیهای تحلیلی پیرامون شیوه نقاشی هر یک از آنها صورت گرفته و توضیحات آورده شده که لزوماً درصدد آن نبوده تا تاریخنگاری صرفی باشد از هنر نقاشی غرب. افزون بر این، تابلوی برجستهای از آثار هر یک از این نقاشان انتخاب و به تجزیه و تحلیل صورت و موضوع از جهت کارکرد عناصر بصری آن پرداخته شده است.
تصویرشناسی، بررسی تصویر «دیگری» در متون ادبی، نوعی خوانش ادبیات تطبیقی است که در بیست سال اخیر برای تحلیل تصاویری که در متون داستانی و سفرنامهها به کار رفته در اروپا رایج شده است. از آنجا که هیچگاه از تصویرشناسی در مورد ادبیات فرانسه و فارسی استفاده نشده، این مقاله بر آن است تا استفاده از آن را در متون نثر معاصر فرانسه و فارسی نشان دهد. پس از بحث درباره مفهوم «دیگری»، که مبنای اندیشه تصویرشناسی است، قواعد تصویرشناسی و مراحل خوانش آن در متون فرانسوی و ایرانی ارائه میشود. پس از آن، از ابزارهای تحلیلی، مانند کلیشه و تصویر و الگوی قالبی، در مورد نمونههای ادبی در این دو ادبیات بحث میشود. سرانجام پرسش مشهور مونتسکیو در نامههای ایرانی که «مگر میشود ایرانی بود؟» به عنوان نمونه بازنماینده خوانش تصویرشناسی مطرح خواهد شد.
مقاله تلاشی است برای توصیف اندیشه و تفکر استثنایی شاو در زمینه نمایشنامه و تلاشهای وی برای زدودن گمان و پندار رمانتیکهای دوره ویکتوریا. جهانبینی، ظرافت طبع و نگاه واقعگرایانه شاو، او را در ردیف نامداران ادبیات انگلستان، به ویژه در گونه نمایشنامهنویسی جای میدهد، وی گرچه جایگاه شایسته و شخصیت برجستهای داشت، اما مواضع روشنفکرانهاش مانع ارتباط تنگاتنگ خوانندگانش با او بود. این مقاله با توضیح اهداف ساده شاو به عنوان یک نمایشنامهنویس، تلاش دارد تا پندارهای نادرست را درباره او بزداید. این مقاله همچنین در بردارنده نگاهی کوتاه بر «اسلحه و انسان» با وامگیری جملاتی از آن اثر است که بازتابدهنده آرای فلسفی شاواند.
شکسپیر از بسیاری جهات با سایر نمایشنامهنویسان تفاوت دارد که برجستهترین این ویژگیها خلق شخصیتها و موقعیتهای تراژیک و کمیک و نیز بعد تلفیق چیزهایی است که در ظاهر سنخیتی با هم ندارند. از جمله، شکسپیر بیش از هر کمدینویس دیگری اسطوره ازدواج رمانتیک را در قالب کمدی پروراند. آنچه او را تا این اندازه منحصربهفرد میکند ورود وی به درون ذهن و قلب شخصیتهای در حین عیاشی یا دلقکبازی است. شکسپیر هیچگاه کمدی را در قالب مفهرم عرفی پذیرفته شده نمیآفریند. راز هنر وی در چگونگی واکنش خلاق نسبت به زندگی نهفته است. این مقاله تلاشی است برای بحث درباره هنر کمدی شکسپیر و تفاوت آن با اسلافش، بالاخص نویسندگان کمدی کلاسیک!. نمایشنامه برگزیدهشده برای این بحث "هر طور که دوست داری" است که ویژگیهای متنوعی را در صحنههای بیپیرایه، ادبیات شبانی، عشق و ظاهرپردازی داراست.