در این مقاله چگونگی رابطه بین بن ماضی و بن مضارع در چهارچوب رویکرد بهینگی تجزیه و تحلیل میشود. از آنجایی که تحلیل این موضوع در چهارچوب رویکرد اشتقاقی منجر به استفاده از قواعد و فرایندهای واجی میشود که طبیعی نیستند، در این مقاله این موضوع در چهارچوب رویکرد بهینگی که یکی از رویکردهای محدودیتبنیاد میباشد تحلیل میشود. در این تحلیل محدودیتهای حاکم بر بن ماضی افعال بیقاعده زبان فارسی معرفی میشوند و در نهایت با ارائه دو محدودیت نشانداری نقضپذیر به صورت به تبیین این مسئله پرداخته میشود.
پرویز صالحی (بختیار) فرهنگی را از روی کتب لغت نامه دهخدا و فرهنگ معین، عمید، واژه نامک، برهان قاطع، شاهنامه، دیوان حافظ، مثنوی معنوی، بوستان و گلستان و خمسه نظامی برای ثبت مصدرها و مشتقات آنها ترتیب داده است. وی در این فرهنگ، تنها به آوردن مصدرهای بسیط ساده اکتفا نموده و از آوردن مصدرهای مرکب و پیشوندی خودداری کرده است. همچنین تنها مصدرهایی را آورده که در منابع نثر و نظم ادبیات کهن شاهدمثال داشته و از آوردن باقی مصدرها چشم پوشی کرده است. 342 مصدر به ترتیب الفبا آورده شده و مصدرهایی که دو یا چند صورت نوشتاری یا صیغه های مضارع و ماضی آنها تفاوت کلی دارند به صورت جداگانه آورده شده اند و در صورت یکی بودن شکل ظاهر مصدرها، به ترتیب الفبایی پشت هم آمده اند و مشتقات یکی از آنها بیان شده. معانی مصدرهای غیرمتداول نیز در پایین همان صفحه، توضیح داده شده است. این فرهنگ مصدر در سال 1371 شمسی به زیور طبع آراسته شد.
ویژگیهای آوایی و الگوی تکیۀ زیروبمی در گروه واژهبست و کلمه واجی نشان میدهد که گروه واژهبست با کلمه واجی متفاوت است. الگوی تکیه زیروبمیH* برروی هجای آخر کلمه واجی و در گروه واژهبست، برروی هجای قبل از واژهبست قرار میگیرد؛ بنابراین، ازنظر نوایی واژهبست مستقل از کلمه واجی است؛ همچنین هیچ نشانهای از نواخت کناری خیزانH- بعد از گروههای تکیهای غیرپایانی یا غیرهسته دیده نمیشود؛ بلکه نواخت کناری ازنوعL- است و افزایش میزانF0 برروی واژهبست، پدیده دیرکردقله هجا نام دارد.
در این مقاله، واکههای زبان فارسی معیار را برحسب متغیرهای سازههای اول و دوم ( (F1و F2(، بسامد پایه (F0)، شدت (انرژی) و دیرش در هجاهای CVگفتار اظهاری (همخوانها و واکههای زبان فارسی)، به لحاظ صوت شناختی بررسی کردهایم. برای تحقیق، پنج گویشور فارسیزبان را از دادگان آوایی فارس دات تلفنی برگزیدهایم که هریک، واکههای فارسی را در بافت همخوانی (23 همخوان)، با سرعت ثابت تولید کردهاند؛ بدین صورت، درمجموع، 690 داده (23*6*5 =690) را به دست آوردهایم. با توجه به اینکه ارتفاع واکهها با F1، از نوع عکس و رابطه F2با محل تولید واکه (پسین یا پیشین)، ازنوع مستقیم است، فضای واکههای فارسی را برحسب میانگین متغیرهای F1و F2- F1نشان دادهایم و میانگین مقادیر بهدستآمده از بسامد پایه و شدت در واکهها را بهصورت مستقل از همخوانها نیز تعیین کردهایم . F0در واکهها، با ارتفاع، نسبت مستقیم دارد و انرژی با آن، نسبت عکس دارد. در این بررسی، میانگین دیرش واکهها را نیز محاسبه کردهایم. نزدیکبودن مقدار میانگین برخی واکهها به یکدیگر براساس دستکم یکی از متغیرهای F1وF2 میتواند دلیلی قانعکننده برای کاهش و نیز گرایش واکههایی ناپایدار مانند /a/به واکههای پایدار مانند [ɑ]باشد. در این پژوهش، متغیرهای بسامد پایه و انرژی در واکهها را در بافت همخوانی، شامل همخوانهای گرفته واکدار و بیواک، و همخوانهای گرفته واکدار و رسا نیز محاسبه کرده و دریافتهایم که بافت همخوانی مجاور پیشین، در F0و انرژی واکهها اثری ندارد.