به کمک فرايند دستوري شدگي ميتوان چگونگي تکوين امکانات دستوري زبان را صورتبندي کرد و توضيح داد. در دستوريشدگي کلمات به امکانات دستوري تبديل ميشوند و در عين حال امکانات دستوري که معمولا قديميترند به تدريج از بين ميروند و با تغيير واژگان دوباره امکانات دستوري جديدي خلق ميشود. در واقع اين تغيير، يک جريان تقريبا يک سويه است که مرتبا تکرار ميگردد و از اين رو مشخصه چرخهايبودن را براي آن قائل شدهاند. در اين مقاله ضمن توضيح دستوريشدگي و مشخصههاي آن به تغييرات معنايي که در دستوريشدگي رخ ميدهد توجه خواهد شد. توجه به معنا در دستوريشدگي نقطه تلاقي چندين رويکرد شناختي با مطالعات دستوريشدگي محسوب ميشود. يکي از مهمترين اين رويکردها بسط استعاري نام دارد. در اين جا به توصيف بسط استعاري پرداخته شده و برخي موارد دستوريشدگي فارسي بر اساس آن تبيين گرديده است. شواهد ما از زبان فارسي نشاندهنده اهميت بسط استعاري در ايجاد امکانات دستوري است. اين بسط تنها در جهت تبديل معناهاي عيني به انتزاعي است؛ بنابراين در بسط استعاري، يک سويگي يک قاعده عام محسوب ميشود که دستکم در زبان فارسي تاکنون استثنائي براي آن مشاهده نشده است.
موضوع این مقاله، بررسی ساختواژه و نظامکارایی دو کلمه شاید و باید به عنوان اصلیترین افعال وجهی در زبان فارسی، و مطالعه سیر تحول کارکرد آنها از فعل اصلی به فعل وجهی است. به منظور تبیین فرایندهای ساختواژی رخ داده در این دو فعل، بحث با اشارهای گذرا به دو فرایند دستوریشدگی و واژگانیشدگی آغاز میشود و ویژگیها و انگیزههای رخداد این دو فرایند مهم مورد بررسی قرار میگیرد. سپس نگاهی به پیشینه مطالعات انجام شده در این حوزه خواهیم داشت که پیشدرآمدی بر بحث اصلی ما درباره این دو فعل خواهد بود. مطاعه جداگانه دو فعل شاید و باید و بررسی ساختواژه آنها از لحاظ همزمانی و درزمانی، با استفاده از متون زبان و ادب فارسی، بخشهای بعدی این پژوهش را تشکیل میدهد.
زبان همواره در حال تغییر است. بررسی اصول، فرایندها، علل و سیر تحول واحدهای زبانی، از دلمشغولیهای زبانشناسان تاریخی است. یکی از مهمترین فرایندهای تغییر زبانی، دستوریشدگی است. در این فرایند، واحدهای واژگانی/ قاموسی به صورت واحدهای دستوری درمیآیند و یا واحدهای دستوری درمیآیند و یا واحدهای دستوری، دستوریتر میشوند. براساس شواهد موجود از زبانهای مختلف، زبانشناسان برای این گونه تغییرات مراحلی را در نظر گرفتهاند و آنها را با نموداری با عنوان نمودار مرحلهای دستوریشدگی باز مینمایند. بر طبق این نمودار، به مروز زمان، کلمات واژگانی به کلمات نقشی تبدیل میشوند، کلمات نقشی به صورت واژهبست درمیآیند، واژهبستها به وندهای تصریفی تبدیل میشوند و اگر تغییر تا آخرین مرحله ادامه یابد، وندهای تصریفی تبدیل میشوند و اگر تغییر تا آخرین مرحله ادامه یابد، وندهای تصریفی صورت آوایی خود را از دست میدهند و به صفر تبدیل میشوند. ما در این مقاله، ضمن توصیف دستوریشدگی و تاریخچه آن، نمودار مرحلهای دستوریشدگی را با مثالهای عینی از زبان فارسی محک میزنیم و نشان میدهیم در تاریخ زبان فارسی، مرحله تبدیل کلمه واژگانی به کلمه نقشی بیشتر وقوع و تداوم داشته است.
در شماره اول مجله فرهنگنویسی، آقایان سجاد آیدنلو، ابوالفضل خطیبی و علی اشرف صادقی در یادداشتهایی، با ارائه دلایل و شواهد مختلف، نظر خود را در مورد معنی و املاهای «یازگار» و «یادگار/یازگار» در نسخه بدلهای شاهنامه بیان داشتهاند. به لحاظ املایی نیز صادقی، با ارائه شواهدی از پهلوی و فارسی نو متقدم، صورت «یازگار» را صورتی اصیل دانسته است. به نظرنگارنده گفته اخیر تنها در صورتی میتواند صحیح باشد که صورت املایی «یازگار» را کلمه کاملاً متمایزی در نظر بگیریم که با «یادگار» و معناهای آن ارتباطی نداشته باشد. در این نوشته، سعی میکنیم با توضیح بعضی از تغییرات منظم آوایی/ واجی فارسی صحت این مطلب را ثابت کنیم.
فعل از عناصر اساسي ساخت جمله است و به همين دليل از دوران باستان تا کنون مورد توجه محققان بوده است. اين جزء در چارچوب نظريههاي زبانشناسي جديد نيز از جنبههاي مختلفي چون ـ معنا، نقش، و ساخت صرفي و نحوي مورد مطالعه و بررسي قرار گرفته است. یکی از نظریههای مهم درباره این عنصر، نظریه وابستگی است. نظریه وابستگی نسخههای مختلفی دارد، ولی نکته مشترک تمام آنها قلمداد نمودن فعل در مقام مهمترین جزء جمله است.