از آنجائی که مطالعات چند دهه اخیر در خصوص معنای محمول با نگاشت مستقیم ساخت رویدادی در نحو و معنا قادر به توجیه پدیدههای زبانشناختی بسیاری گردیده است، در مقاله حاضر نیز به پیروی از دیدگاههای تجزیه محمولی به بررسی ساختهای سببی ساختواژی میپردازیم و با بهرهگیری از آزمون قید تکرار «دوباره» نشان خواهیم داد که برخلاف برخی مطالعات پیشین که شکلگیری اینگونه محمولها را به حوزه واژگان محدود ساختهاند و قائل به ساخت نحوی سادهای برای محمولهای سببیساختواژی شدهاند؛ اینگونه ساختها همگی در حوزه زایای نحو شکل گرفتهاند و حاوی ساخت رویدادی پیچیدهای میباشند. بر اساس واقعیت مرتبط با قید «دوباره» میتوان نتیجه گرفت که سببی ساختواژی ساده قابل تجزیه به دو رویداد علت و نتیجه است. آزمون مبتنی بر این قید نشان میدهد که شکلگیری تمام سببیهای ساختواژی با تکواژ آشکار «ـ ان» در نحو صورت میپذیرد. علاوه بر آن عدم رفتار یکپارچه این ساختها در خصوص قیدهای حالت به اندازه ساختی برمیگردد که هسته سبب به عنوان متمم خود برگزیده است که خود منجر به تمایز میان ساختهای سببی عاملی و غیرعاملی میگردد.
مقاله حاضر از نگاهي جديد به بحث پيرامون فرايند مجهول در زبان فارسي ميپردازد. بر خلاف رويکردهاي سنتي، که افعال را شامل دو نوع اصلي ناگذرا و گذرا (يا لازم و متعدي) ميدانند، اين مقاله نشان ميدهد که مولفههاي معنايي افعال به گونهاي هستند که تقسيمبندي آنها در دو يا چند مقوله مطلق امکانپذير نميباشد. نگارنده براي نشاندادن اين نکته ابتدا مراحل و دلايل مجهولسازي را از ديدگاه دستوريان و محققان پيشين مورد بحث قرار داده و نهايتا ادعا کرده است که مهمترين دليل مجهولسازي در فارسي کانونيزدايي از عامل است. اما از آنجا که تجلي نقش عامل در افعال مختلف يکسان نيست لذا جملات مجهول علي رغم روساخت مشابه ويژگيهاي متفاوتي دارند. در نهايت، نگارنده ضمن تاييد نظريه پيش نمونهها بر لزوم اجتناب از مطلقنگري در بررسي پديدههاي زباني تاكيد کرده است. دستاورد اين مقاله ترسيم يک پيوستار فرضي براي فرايند مجهول در زبان فارسي است که در پايان مقاله آمده است.
این کتاب شامل مجموعه سخنرانیهای نوام چامسکی بنیانگذار دستور زایشی است که در سال 1986 میلادی در ماناگوا (نیکاراگونه) ایراد کرده است. چامسکی در این اثر به مسائل بنیادی مربوط به شر پرداخته و آن را در ارتباط با دانش زبان مورد بحث و بررسی قرار داده است. هدف از ترجمه این اثر، آشناکردن دانشپژوهان و دانشجویان علاقمند به زبانشناسی و علوم شناختی با بحثهای نسبتاً جدید چامسکی در قالب نظریه حاکمیت و مرجعگزینی است. اجتناب چامسکی از طرح مسائل پیچیده در این کتاب، در آن را برای خواننده آسان و وی را آماده مطالعه بحثهای تخصصیتر در این زمینه میسازد.
در این مقاله در بند 1 به معرفی و نقد تحلیل دبیر مقدم میپردازیم از آنچه وی آن را مبتدا در جملات بنیادی یا جملات ساده میخواند که حاصل حرکت نیست. در بند 2. به بررسی تحلیل ایشان از مبتدا در ساختهای حاصل از حرکت خواهیم پرداخت و مبتداسازی در ساختهای غیرارتقایی، ساختهای ارتقایی و تطابق نداشتن فاعل ارتقا یافته و فعل جمله ارتقایی را بررسی خواهیم کرد. در آن بند، نشان خواهیم داد که تلقی جابهجایی در ساختهای ارتقایی، به عنوان مبتداسازی، قادر به توصیف رفتار نحوی متفاوت عناصر جابهجا شده در ساختهای ارتقایی و تعلیل رفتار نحوی متفاوت عناصر جابهجاشده در ساخت غیرارتقایی و ارتقایی نیست.