داستانپردازی و قصهگویی در سرزمین هند، سابقهای طولانی دارد. آثاری چون«پنچ تنترا»، «مہابھارت و راماین» که از داستانهای مهم در تاریخ کهن هند به شمار میروند و شهرت جهانی یافتهاند؛ گویای سابقه دراز دامن این نوع ادبی در سرزمین هندوستان است. زبان فارسی، اردو و هندی نزدیکترین زبانهای امروزی جهاناند و از دیرباز تا به امروز بین این زبانها داد و ستد وجود داشته و تحت تأثیر یکدیگر بودهاند. از میان نویسندگان و داستانسرایان برجسته معاصر هند، پریمچند (1880- 1936م) به بنیانگذاری شیوه نوین داستاننویسی در ادبیات اردو و هندی معروف شده است و آثار وی علاوه بر شبه قاره هند و پاکستان، در کشورهای غربی نیز شناخته شدهاند. پریمچند یکی از داستاننویسان واقعگرا (realist) در دوره معاصر ادبیات اردو و هندی است که در زمینه داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه و غیره آثار برجستهای از خود به جای گذاشتهاست. این مقاله کوشش دارد با بررسی و تحلیل آثار و دامنه نفوذ و تأثیر پریمچند، جایگاه وی را در ادبیات داستانی معاصر هند مشخص سازد. روش پژوهش در این مقاله توصیفی ـ تحلیلی است که از استقصاء در متنهای داستانی پریمچند، به ویژه داستان «بازیگر شطرنج» و با استناد به آراء و نظریات منتقدان درباره اثرگذاری وی در دیگران و تحلیل این اظهارات، نقش و جایگاه او را ترسیم میسازد. اجمالاً نتیجه اولیّه تحقیق نشان میدهد که پریمچند از حیث به کارگیری شیوهها و شگردهای رئالیستی، با رویکرد مقاومت در برابر استعمار، برای بسیاری از داستاننویسان معاصر هند الگو قرار گرفته است.
ابوعبدالله جعفر بن محمد رودکی از ارکان مهم شعر فارسی است تا بدان حد که او را پدر شعر فارسی لقب دادهاند. بیشک این جایگاه مهم در سایه طبع بلند و اندیشه خلاق او به دست آمده است. بازتاب این ویژگیها به جز دیگر توانمندیهای او در عرصه هنر موسیقی مرهون اشعار والای او بوده است که امروزه متأسفانه با وجود فراوانی آن، جز ابیاتی اندک باقی نمانده و همین مقدار مبین چیرگی و توانایی او در ادب فارسی است. این مجموعه مقالات حاصل سخنرانی استادان زبان و ادب فارسی است که در همایشی به مناسبت بزرگداشت هزاروصدمین سال وفات این شاعر بلندآوازه ارائه شده است.
كهن الگو، آركي تايپ يا صورت ازلي جنبههاي ناشناخته و پيچيده، ضمير ناخودآگاه جمعي است كه از آغاز تولد با آدمي همراه بوده است تا آنجا كه به نظر ميرسد موروثي باشد. صورتهاي كهن الگويي در بخش ناخودآگاه ذهن نهفته است و خاستگاه و زيربناي اسطورهها به شمار ميرود؛ با نمادها ارتباطي تنگاتنگ دارد و در روياها، كشف و شهودهاي شاعرانه و پيامبر گونه و حتي روان پريشيها بروز ميكند. هنرمند و شاعر با استفاده از همين مفاهيم در حالات ذهني خاص، كه به نوعي شهود ميماند، همراه با تخيل به خلق اثر ميپردازد و متناسب با استعداد هنري و توانايي خدا دادي خود به طور ناخودآگاه جامهاي بر تن اين مفاهيم ميپوشاند. شعر يكي از پهناورترين عرصههاي تجلي اين كهن الگوهاست. در اين مقاله كوشيدهايم روش به كارگيري و كاربري برخي از كهن الگوها را در شعر شاعر تواناي معاصر، «مرحوم زنده ياد خانم صفارزاده» به اختصار بررسي و تحليل كنيم. پركاربردترين كهن الگوها در شعر صفارزاده عبارت است از: آب، درخت، زن، ماندالا، اعداد، رنگها و ... كه از اين ميان دو كهن الگوي آب و درخت مورد بررسي قرار ميگيرد.