این مقاله درباره اقتباس سینمای ایران از ادبیات داستانی معاصر است و سعی دارد تا با نگاهی آماری به مساله آثار سینمایی اقتباس یافته از ادبیات داستانی معاصر ایران، به بررسی رابطه این دو رسانه در چند سال گذشته بپردازد و با تمرکز بر روی آثاری که در طی این چند سال، بازتاب این گونه سینمایی بودهاند، نویسندگان و کارگردانان موثر در این روند را معرفی کند. یکی از آثار قابل قبول در این زمینه، فیلم سینمایی «چکمه» ساخته محمدعلی طالبی است که بر اساس داستانی به همین نام از هوشنگ مرادی کرمانی ساخته شده است. اثر مذکور در این مقاله ابتدا به طور مجزا بررسی میشود و نکاتی که در روند اقتباس آن، لحاظ شده است با توجه به منابع، معرفی میگردد.
هرمان هسه (1877-1962) رماننویس، شاعر و نقاش آلمانی-سوییسی که بخاطر قدرت استعداد نویسندگی، شکوفایی اندیشه و شجاعت ژرف در بیان اندیشههای انسانمداری و سبک عالی نگارش در سال 1946 میلادی به دریافت جایزه نوبل در ادبیات نائل شد. او بیش از هر نویسندهای توانسته است از رنجهای درونی و کشمکشهای روحی، انزوا و زندگی باطنی بشر سخن گوید. و این همه از علاقه او به فلسفه اصالت وجود، موضوعات روحانی و عرفانی، بودا و فلسفه هندو، که در آثار او مشهود میباشد، ناشی میشود. هسه در آثار خود نمایاندن و معرفی اضداد را با انتخاب دو سرشت کاملاً مختلف که هر دم به یکدیگر نزدیک میشوند به عهده میگیرد که سرانجام با یکدیگر همگام و هماهنگ میشوند و از دو طریق مختلف به یکجا میرسند. او برخلاف بسیاری از نویسندگان که به بشر جدا از عالم طبیعت اعتقاد دارند و به هر تغییر شکل طبیعت برحسب فنون علمی مینگرند، راه شناخت تدریجی بشر را در ارتباط با عالم خلقت میداند. سفر به شرق بنا بر گفتهٔ خود هسه سفری است روحانی نه سفری جغرافیایی و در واقع زندگینامهٔ نویسنده است و تحولی را در طرز تفکر او نشان میدهد که در آن فردپرستی جایش را به اندیشهٔ کلیت و جامعیت میدهد. این سفر سفری است در ورای زمان و مکان، اما از نظر ساختمان و ترکیب موضوع بر مبنای سفر جغرافیایی قرار دارد و شهرها و مکانهایی که در آنها نام برده میشود، جاهایی است که نویسنده خود در زندگی از آنها عبور کرده است.
رمانی ازآناتول فرانس ، به زبان فرانسوی، منتشرشده در ۱۸۹۳. راوی داستان، ژاک منتریه ، که در دکان پدرش با نام «بریانپزی ملکۀ سبا» مشغول به کار است و بهسبب وظیفهای که در دکان دارد به او «ژاک سیخچرخان» میگویند، در میان مشتریان آشنایانی از همه قسم مییابد. پدرش از کشیشی به نام ژروم کوانیار، که عقایدی بهویژه الحادی دارد و بدین سبب نتوانسته است در جامعۀ کشیشان جایگاهی بیابد، میخواهد که در ازای غذا و مسکن به سیخچرخان زبانهای لاتینی و یونانی بیاموزد. در این میان، داستاراک، نجیبزادۀ ثروتمندی که بهسبب کثرت مطالعه در زمینۀ جادوگری و کیمیاگری مشاعرش را از دست داده است، مخارج زندگی ژاک و معلمش را بهعهده میگیرد و از آنها میخواهد او را در پژوهشهایش درباب جادوگری یاری دهند. درپی آتشسوزیای در خانۀ داستاراک به هنگام انجام آزمایش، ژاک و کوانیار میگریزند. کوانیار به دست موزائید، دستیار پیشین داستارک، بدین گمان که کوانیار معشوقۀ او را از چنگش بهدر آورده است، به زخم خنجری از پای درمیآید. بریانپزی ملکۀ سبا را که بهسبب سبک هجایی و شکاکیّت ولتر منشانۀ آن شهره است.
شرح سفر «ارداويراف» پرهيزگار به بهشت و دوزخ در متن اوستايي آن و زندگينامه خود نوشت قديس «اگوستين» در قرن چهار ميلادي بر راوياني دلالت دارد كه قواعد مخاطب پسند را در زمانهاش با سازمانبخشيدن به داستان «متن» به كار بستند كه كماكان قابل خوانش و بازخواني است. گردآوري اين اجزا و پويشهاي پراكنده و ناهمساز در كليتي با معنا، دقتي را حکايت ميکند که روايت خوانند. مفهوم روايت و ساز و كارهاي روايتگرانه توجه بسياري از متفكران را خصوصا در دهههاي اخير به خود جلب كرده است. علاقه و رويكردي كه در حوزههاي فكري متفاوت چون سينما و درام، فلسفه، اسطورهشناسي، نظريه تاريخ، نظريه ادبي و ... كار ويژههاي خود را پيدا کرده و همچنان خواهد يافت.
در قرآن کريم سرگذشت بسياري از پيامبران با قصه بيان ميشود. از جمله قصه يوسف (ع) که به زندگي اين پيامبر ميپردازد. اين سوره صد و يازده آيه دارد. سه آيه نخست و ده آيه آخر غير داستاني و آيات ديگر بدون آنکه آيههاي غير داستاني، تسلسل آنها را برهم بزند، داستان را بيان ميكنند. هدف قرآن داستانپردازي نيست، ولي اين سوره بسياري از جنبهها و عناصر داستاني متعارف در ادبيات داستاني را دارد. هدف اين مقاله بررسي فراواني عناصر داستاني، در اين قصه است. مقاله حاضر توصيفي تحليلي است و طي آن به بررسي و تحليل عناصر داستاني نظير زاويه ديد، طرح، ساختار، انديشه (تم و موضوع)، کشمکش، شخصيت، شخصيتپردازي، گفت و گو، زمان و مکان ميپردازد. قصه يوسف، تنها قصه قرآن كريم است كه از ابتدا تا انتهاي آن، در يك سوره آمده است. در اين قصه با بهرهمندي از فنون عناصر داستانپردازي نوين، اهداف والاي قرآن كريم، آشنايي با فرهنگ مذهبي، تعليم، تربيت، هدايت و عبرت آموزي انسان، در قالب يك داستان بيان شده است. پرداخت عناصر داستاني در اين قصه به گونهاي است كه مخاطب در برخورد با آن به مثابه يكي از شخصيتهاي داستان حضور فعال دارد.