گستردگي دامنه بررسي اسطورهها و مضامين در نقد، تحليلگران متون ادبي را در برابر تلي از واژگان همسان قرار داده كه گاهي تشخيص آنها از يكديگر دشوار است، چرا كه در متون فراوان، منتقدان، اسطوره، مضمون، نماد و بنمايه را در يك چارچوب قرار ميدهند و آنچه را براي يكي مضمون محسوب ميشود، براي ديگري اسطوره به حساب ميآيد، در صورتي كه تفاوت بسياري ميان اين واژههاست. درباره اين تفاوت نيز بين منتقدان اتفاق نظر وجود ندارد، همچنان كه گاهي مرز بين اسطورههاي باستاني و اسطورههاي تاريخي و ادبي مشخص نيست. ولي چگونه يك چهره تاريخي به يك اسطوره تبديل ميشود؟ چه زماني يك اسطوره در متن ادبي ظاهر ميشود؟ آيا درنقد اسطورهاي، ريشهيابي اساطير و در مقايسه بين آنها روش در زماني راه گشاست يا بررسي هم زماني؟ در اين مقاله سعي بر اين است كه بارجوع به ديدگاه نظريه پردازان نقد اسطورهاي، پاسخي براي اين پرسشها ارائه شود.
کتاب اساطیر یونان اثری است از ف. ژیران به ترجمه دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور و چاپ انتشارات مکتوب. کتاب حاضر به معرفی اسطوره های یونانی که موجوداتی فرازمینی با ویژگی های شگفت آور بودند می پردازد و تحلیلی از تاثیراتی که این اسطوره ها بر فرهنگ بشری و ادب و هنر یونان و جهان برجای گذاشته اند ارائه می دهد. “اساطیر یونان” مطالبی درباره چگونگی پیدایش ایزدان و اطلاعاتی پیرامون ایزدان زمین، ایزدان قهرمان و اسطوره هایی چون آتنا، هرا، آپولن، هرمس، آرس، آفرودیت، پوزئیدون، ایزدبانوی جهان زیرین و… در اختیار می گذارد و داستان ها و افسانه هایی را که پیرامون آن ها وجود دارد ارائه می دهد.
رامایانا، صحیفه مقدس هندوان شمرده میشود. همانطور که در خانه هر ایرانی، یک مجلد از دیوان حافظ وجود دارد، خانه هیچ هندو مسلکی نیست که نتوان کتاب رامایانا، یا نقش و نگاری از این اسطوره را در آن مشاهده کرد. این کتاب برای هندوها، هم به منزله اثری آسمانی و مقدس محسوب شده و هم اثری ادبی و عاشقانه و در عین حال اخلاقی، که بیانگر تاریخ و تمدن هند باستان است و دربردارنده شکوه حماسههای این دیار در هزاران سال پیش. ترجمه منظوم فارسی ملا مسیح پانیپتی از این شاهکار، خود شاهکار دیگری بوده که شایسته معرفی به جامعه ادبی جهان، بویژه فارسی زبانان است. رامایانا، داستانِ عشق رام و سیتا در ادبیات هند همان قدر ارج و شهرت دارد که لیلی و مجنون در ادب عرب و فرهاد و شیرین در ادب پارسی. حتی اگر بیشتر دقیق شویم، در مییابیم که اشتهار و ارزشِ این قصه، بسی بیشتر از همتایان ایرانی و عربی خویش است.
بيشك يكي از عناصر غني موجود در گنجينه فرهنگ و آيينهاي بشري، اسطوره است و اسطورهپردازي نيز از قديميترين شيوههاي داستانپردازي به شمار ميرود. در فرانسه، به تبعيت از تراژدينويسان سترگ باستان، استفاده از اسطورههاي كهن، به خصوص در ادبيات و هنرهاي نمايشي، از ديرباز مرسوم بوده است. اما رويكرد قرن بيستم به مقوله اسطوره، با توجه به شمار آثاري كه در آنها داستاني اسطورهاي مورد بازنگري و بازخواني قرار گرفته، رويكردي خاص به نظر ميرسد، چرا كه ظهور چنين پديدهاي، آن هم در عصر مدرنيته و نوگرايي، نميتواند اتفاقي تلقي شود و قطعا تامل برانگيز است. در اين بحث موضوعاتي كه به صورت اجمالي مدنظر قرار گرفتهاند، عبارتند از بررسي علل بازگشت اسطوره به عرصه ادبيات نمايشي فرانسه در نيمه اول قرن بيست و همچنين شناسايي ويژگيهاي اسطوره نو، يعني اسطورهاي كه با نگاهي تازه باز آفريني شده؛ مباحثي كه پرداختن به آنها بدون شناخت ضمني زمينههاي اجتماعي و تاريخي ممكن نيست. از اين رو ديدگاه مقاله به طور اهم، ديدگاهي اجتماعي ـ تاريخي است.
نقد مضموني، رويكردي نو در نقد ادبي است كه در دهه پنجاه ميلادي شكل گرفت و سرآغاز نقد نو محسوب ميشود. باني اين نوع نقد را گاستون باشلار و نقد دنياي خيالش ميدانند. گاستون باشلار به بررسي تصاوير ناخودآگاهي كه در متن با تخيل بر روي ماده شكل گرفتهاند، ميپردازد. به نظر باشلار اين عناصر چهارگانهاند كه به خيالپردازيهاي آدمي پر و بال ميدهند. در مقاله حاضر، با رويكرد باشلار به بررسي مضمون آب و آتش در رمان همنوايي شبانه اركستر چوبها ميپردازيم. در حالي كه آب در اين رمان دو نقش متضاد مرگ آفريني و زايندگي دارد. آتش نيز بيانگر تصاوير مرگ، ويراني و نيز مجازات است. ولي مثالهاي مربوط به مرگ آفريني آب نيز از چيرگي اين بعد و همسويي آن با موتيف مرگ كه از مضامين غالب اين رمان است، نشان دارد. بررسي غريزههاي مرگ و حيات در راستاي تبيين و توضيح مضامين از طريق نقد روانكاوانه گوياي كشش به سوي مرگ و خودويرانگري راوي داشته و با مرگآفريني مضامين آب و آتش همخواني دارد.