نخستين بار، سهروردي اصطلاح «ناکجاآباد» را در آثارش به کار برد تا «عالم مثال» را که جهاني خارج از ادراک عام آدمي است، توصيف و تصوير کند. نگارنده در اين مقاله به بررسي تعبير «ناکجاآباد» به منزله يک کلان استعاره در دو رساله آواز پرجبرئيل و فيالحقيقه العشق پرداخته است، به اين ترتيب که بر اساس تحليل نگاشتهاي استعاري ناکجاآباد نشان داده که استعارههاي مرکزي «ناکجاآباد مکان است» و «ناکجاآباد لامکان است» درنهايت مويد کلان اين استعاره است: «ناکجاآباد عالم مثال است». به عبارت ديگر، سهروردي بنا بر ذهنيتي که درباره عالم مثال داشته، تعميمهاي معنايي متعددي را در سطح خرده استعارهها براي توصيف و تصويرسازي «ناکجاآباد» به کار برده است. هدف نگارنده اين است که برخي از گستردهترين الگوهاي استعاري ناکجاآباد را در دو اثر نام برده نشان دهد و تبيين کند که چگونه سهروردي درون چارچوبي زيباييشناختي و در عين حال فلسفي و عرفاني، نظر خود را درباره اين مکان بيان کرده است.
این کتاب در واقع پاسخی درخور به چند سؤال مهم است: یونگ تحت تأثیر کدام نحله فکری ـ فلسفی به چنین ابتکاری دست زد و دو مفهوم عمیق «ناخودآگاه جمعی» و «الگوهای باستانی» را در نظریه شخصیت خود وارد کرد؟ آیا یونگ متأثر از فلاسفه اشراقی و عرفانی مشرقزمین بود؟ اگر بله، کدام فلسفه و کدام عرفان و به چه صورت؟ آیا مبانی اولیه تفکر یونگ را میتوان در دیدگاههای فیلسوف اشراقی شهیر ایران سهروردی جستجو و ملاحظه کرد؟ و .... .
...در تاریخ هر دین و مکتبی بعد از آن که مدتی از پایه گذاری آن میگذرد، شارحان، مفسران و متکلمانی ظهور میکنند که میکوشند با استفاده از علوم روز و رایج در زمان خویش از دین و مکتب مورد نظر دفاع کرده و به شرح و تبیین اصول و نظریات پایهگذار آن مکتب بر اساس علوم مورد نظر بپردازند. علومی که در اینجا مورد استفاده قرار میگیرند، میتوانند طیف عظیمی از علوم مانند، فلسفه، عرفان، ادبیات، تاریخ، علوم تجربیِ طبیعی و انسانی و ... را شامل شوند.استفاده از این علوم در مواردی موفق است و به ترکیبهای جالبی از متون دینی و علوم روز میانجامد و در مواردی ناموفق است و بعد از آن که مدت زمان اندکی دوام میآورد، کارآیی خود را از دست میدهد...
با وجود اختلاف نظرهای مختلف و متعدد مفسران و منتقدان بوف کور، میتوان گفت همه آنها بر این قول اتفاق نظر داشتهاند که دو پاره بوف کور به نوعی تکرار یکدیگرند. علاوه بر این، میشود گفت تقریبا قریب به اتفاق اکثر این شرحها با استفاده از نقد روانشناختی به تحلیل اثر پرداختهاند. در حالی که نگارندگان با عنایت به دو نکته یادشده تلاش کردهاند با تحلیل استعارههای مفهومیای که هدایت در این دو قسمت به کار برده، از طریق «نظریه استعاره مفهومی» فراتر از استدلالهای روانشناسانهای که ناقدان این اثر داشتهاند به کشف شباهتها و تفاوتهای این د قسمت بپردازند تا در نهایت به نگاهی جدیدتر و متفاوت با آنچه تاکنون ذکر شده، دست یابند و ثابت کنند که هدایت با وجود کاربرد شباهتهای فراوان در این در پاره، بینشهای متفاوتی را در هر یک دنبال میکرده است.
تمثيل از اصطلاحاتي است که با وجود کاربرد گسترده و قدمتش در بلاغت غرب، به سبب برخي اشتراکها و اختلاطهايي که با ديگر آرايههاي بلاغي مانند استعاره، نماد، رمز، کنايه و... داشته، منتقدان ادبي و بلاغيها را در ارایه تعريف دقيق و تعيين حدود و کارکردهايش با سردرگمي رو به رو کرده است؛ از اين رو در دورههاي مختلف و براساس مکتبهاي فکري موجود، اهميت و اعتبارش دچار افت و خيزهاي فراوان شده است. نظريهپردازان مکتب رمانتيسم براي اولين بار ويژگيها و کارکردهاي تمثيل را در مقايسه با نماد بررسي کردند. آنها سعي کردند با ارایه تعريف دقيق و مشخص کردن ويژگيهاي هريک، مرزهاي اين دو اصطلاح را روشن کنند. در واقع معناي مدرن تمثيل مديون نظريات کساني چون گوته، شلينگ، اگوست ويلهلم شلگل و کالريج است. اين نظريهپردازان اولين تلاشهاي نظاممند را در تبيين و تعريف اصطلاح تمثيل به معناي امروزي انجام دادند. بنابراين هدف نگارنده در اين جستار، ارایه گزارشي از کارکردها و ويژگيهاي تمثيل در مکتب رمانتيسم از رهگذر مرور نظريات منتقدان صاحبنظر در اين حوزه مانند گوته، شلينگ، شلگل و کالريج است.