منصور حلاج را بايد اسرار و معارف وحدت وجود به شمار آورد. حلاج عارفي بلندپرواز و بيپروا بود. مذهب عشق الهي را در كوچه و بازار، بدون هراس از خليفه و فقهاي درباري به مردم ميآموخت، تا به حدي كه جان خويش را بر سر اين كار نهاد و به ناجوانمردانهترين وجهي شهيد شد. عرفاي مشهور پس از وي مانند احمد غزالي، عين القضات همداني و بقلي شيرازي همه ريزه خوار خوان گسترده عرفان حلاج بودهاند. این کتاب در نقد و بررسی پژوهشهای کتاب «حلاج» نوشته علی میرفطروس به نگارش درآمده است. نویسنده میگوید «فعلا نمیخواهم بگویم حلاج آن نیست که این حلاجشناس برگزیده، بلکه موقتا میپذیریم که ایشان در عین سرسپردگی، لیکن با امانت و صداقت وارد تاریخ شده و حلاجی را از میان حلاجها انتخاب کرده و آنچه در تأیید پیشداوری و خط فکریاش بوده، دستچین کرده و ابدا آدمربایی و تحریفی در کار نیست. اما کدام کس میپذیرد چنین حلاج هفت خطی روشنفکری است انقلابی؟».
جای افسوس است که ما از حیات مرحوم میرزاآقاخان کرمانی و تشبئات و عملیات سیاسی او چیز زیادی در دست نداریم جز آنچه چندین مولف از روی یکدیگر با فرق های جزئی استنساخ کرده و هیچ چیز تازه ای تتبع ننموده اند. بنابراین بهتر آن می دانیم که بجای اینکه در این تذکر سی ساله دوباره به نقل همان عبارات اکتفا کنیم به تشریح و تدقیق نظریات و افکار سیاسی و اجتماعی او داخل شده و بسیاری از مسایل را که در حق او تاریک است روشن نماییم. میرزا آقاخان از حیث سرنوشت نویسندگی خیلی شبیه به خیام است که آثارش بواسطه بغض و نفرت مخالفین متروک و بدون مطالعه آنها با تیر اتهامات به جهل و نادانی منسوب شده است. ولی همانطور که اینک پس از شش هفت قرن خیام میرود جای خود را در ادبیات و فلسفه مشرق و مغرب باز کند میرزاآقاخان هم روز به روز مشهورتذ می شود و یکی بعد از دیگری آثار و تالیفاتش به طبع میرسد و کم کم همان طبقات منوره که با او مخالف بودند مجبورند در اطراف او قلمفرسایی کنند...
مولف در این کتاب اشعار نظیری و عرفی را با هم مقایسه کرده است و برای نشان دادن این که دو شاعر هم زمان و هم سبک در حالی که شباهتهای فراوانی با هم دارند چقدر می توانند با یکدیگر تفاوت داشته باشند و این مقایسه که بین دو شاعر سبک هندی به وجود می آید، جذاب و شیرین به نظر می رسد. نویسنده در ضمن مقایسه، به بررسی و نقد شعر هر دو شاعر هم پرداخته است .