شاعران برای آفریدن مضامین ژرف و آراستن کلام خویش از روشهای گوناگونی بهره بردهاند و سخنشناسان و نقّادان نیز کوشیدهاند که اسباب و ساز و کار این شیوهها را بیابند و به رایشان قواعدی وضع نمایند. یکی از شیوههای آراستن کلام، استفاده از ساختهای مقارننحوی (تکرار نحوی) است که با نظر به وجه هنری زبان خلق میشود و میتوان برای آن کارکردهایی مختلف قائل شد. تکرار الگوی نحوی، مقولهای است که به فرم و ساختار شعر مربوط است؛ از این رو، راز زیبایی و غنای موسیقایی بسیاری از ابیات خاقانی را باید در فرم شعر او جستجو کرد. خاقانیباچیرگیبیبدیل و شگفت انگیزی که درحوزه زبان وواژگان دارد، به شیوهای بسیار هنرمندانه و با بسامدی بالا، برای آفرینش مضامین و آرایش مظاهرسخن خویش،از ساختهای مقارن نحوی بهره برده است.گفتنی است که هماهنگی بسیاری از این شیوهها با مفهوم و معنای کلّیبیت، در خور توجّه است. این مقاله بر آن است تا کارکردهای تکرار نحوی در قصاید خاقانی را از حیث زیباییآفرینی و معنایی مورد بررسی قرار دهد و شیوههای ظهور آنها را باز نماید؛ شگردی که از ویژگیهای بارز سبکی شعر خاقانی به شمار میآید.
تُحْفَةُ الْعِراقَیْن، نخستین سفرنامه منظوم فارسی، سروده خاقانی شروانی شاعر سده ششم قمری میباشد. تحفة العراقین که در قالب مثنوی و در شش مقاله سروده شده، شرح دو سفر خاقانی، یکی به عراق عجم و دیگری به حجاز، به قصد حج است. این موضوع با حواشی شاعرانه فراوان از جمله مناجاتها و مدح شخصیتهای سیاسی و علمی و نیز شرحی مختصر از زندگی خصوصی خاقانی همراه است. تحفة العراقین که خاقانی آن را تحفة الخواطر و زبدة الضمائر نیز مینامد، در قالب مثنوی و در بحر هزج مسدّس اخرب مقبوض سروده شده، و شامل بیش از۱۰۰‘ ۳ بیت است. این مثنوی بیانگر مشاهدات سراینده در سفر به مکه، از مسیر عراق عجم و عراق عرب است و شاعر ضمن آن به شرح دیدار خود با بزرگان شهرهای مختلف و ذکر برخی رسوم و عادات مردمان هر دیار پرداخته است. کتاب مشتمل است بر یک مقدمه منثور، ۷ مقاله، و یک خاتمه منظوم. مقالات کتاب به ترتیب عبارتاند از «عرائس الفکر و مجالس الذکر»، «معراج العقول و منهاج الفحول»، «سبحة الاوتاد»، «سواد الاوراد و خزانة الاوتاد»، «موارد الاوراد و فرائد الافراد»، «هدی المهتدی الی الهادی» و «فی وصف الشّام والموصل».
انسان در فراشد تکاملی خود چهار حلقه به هم پیوسته، حلقه زیستشناسی، حلقه زمانی، حلقه اندیشگی-سخنوری، و حلقه هنری-زیباشناسی را همچون چهارسوی هستی میپیماید تا به "اکنون جاودانه" درآید و فضای فرابعدی را تجربه کند. در این فرایند، آدمی همواره حلقه به حلقه راه میپوید؛ از حلقهای به حلقه دیگر گذار میکند؛ به حلقه در میآید، در حلقه مینشیند و حلقه وار با زمین به گرد جهان سفر میکند تا با "چرخه زندگی" سرورانگیز بگردد. براستی در حلقههایی چنین پیدا و نهان است که سرگذشت انسان و جهان نقشمایه خود را مییابد و آدمی در جستجوی حلقه گمشده زیستی، باستانی، تاریخی، فلسفی، زبانی و هنری، لحظهها را سپری میکند. انسان فرزانه فرازجسته به حلقه " ابرانسان" جسارت ورزیده تا بداند و از ساحت کمینهگی (بندگی) و شناخت سطحی برجهد و با بزرگدارندگی زیبایی، زندگی، سرور و خرد به یاری شناخت انتقادی، شامگاه بتها را گمانه زند. در این فراگشت اما آدمی بر بستر تاریخ و زمان، تاریخیت یافته، سدههای گوناگون تاریخی را گذرانده و در گستره های فلسفی و هنری به بعدهای زیباشناسانه تازهای درآمده و با برخورداری از ادراک خلاقانه زبانی-مفهومی و روانشناختی بر خویشتن خود و جهان "نظر" کرده تا عالمی و آدمی از نو بسازد.
داستانهاي مثنوي از خوش بيني و اميد سرشار است تا جايي که ميتوان گفت در نگاه مولوي اميد، نشاط و شادي، امري جوهري و اصيل به شمار ميرود. بنياد روحي بشر بر اميد و شادي سرشته شده و نااميدي و اندوه بينشاط و غم، اعتباري و عارضي و گذرنده است. اين پژوهش، که با روش اسنادي و از طريق استنباط از همه عناصر بويژه مضمونها و شخصيتپردازي داستانها صورت گرفته، حکايتگر اين معناست که اميد به گونهاي ناگسستني با تار و پود اشعار مولوي گرهخورده و تصاوير شعري او مملو از مفاهيم و مضامين اميدواري و لوازم مربوط به آن است و شادي و نشاط و غمگريزي در شعر او موج ميزند. نگاه مولوي به طبيعت نيز اميد دهنده است؛ حتي وقتي از پاييز سخن ميگويد آن را حيات مجدد، رستاخيز روح و مقدمه بهار ميداند و به همراه آن از بهار و رويش دوباره طبيعت دم ميزند. در شعر او ياس و حزن و غم جايگاهي بنيادي ندارد. بررسي موسيقي بيروني، مياني و کناري مثنوي معنوي نيز نشان ميدهد که با شاعر اميدواري سر و کار داريم؛ حتي فراواني اوزان پر جنبش و شاد و ابتکار و نوآوري در آفرينش اوزان نادر يا تازه در غزليات شمس از ذهني نشان دارد که به نوشدن و نو گفتن و اميدواري مايل است و نا اميدي را ستروني ذهن ميداند.
رمان شوهر آهوخانم، اثر علیمحمد افغانی، هم از نظر شخصیتپردازی و هم از لحاظ بیان مسائل اجتماعی اثری پرحرکت، ممتاز و بالقوه و انعکاس واقعیتهای جامعه است. در میان آثار افغانی، این رمان به دلیل تواناییاش در ارائه مسائل ویژهای از جامعه، در ادبیات داستانی ایران جایگاه و هویت معینی یافته است. وجود مهمترین مؤلفههای مکتب رئالیسم در رمان شوهر آهوخانم نشاندهنده تأثیرپذیری نویسنده این رمان از اصول و جنبههای مختلف آن مکتب است. کثرت شاخصهها و جنبههای رئالیستی در این رمانِ بلند گویای این نکته است که سبک و شیوه غالب نویسنده در پرداخت عناصر داستان رئالیستی است. افغانی کوشیده است ماجراها، شخصیتها و عناصر داستانش با اصول مکتب رئالیسم منطبق باشد و با استفاده از تجارب و مشاهدات عینی خود به «واقعیتنمایی» داستان دست یابد. نویسنده با ساختن شخصیتها و بیان دقیق رخدادهای اجتماعی، آیینه تمام نمایی فراروی خواننده مینهد تا بدان وسیله به رویدادها و معضلات جامعه خویش بنگرد. ازاین رو، سعی نگارندگان این جُستار بر این است تا با تکیه بر شاخصههای رئالیستی این اثر به تحلیل وقایع اجتماعی بپردازند و زوایای پنهان این وقایع را بازنمایند.