هدف از پژوهش حاضر بررسی پدیدارشناسانه غنا در اشعار نظامی و امیرخسرو، به ویژه در دو منظومه لیلی و مجنون است. این دو منظومه، که از نمودهای برجسته ادب غناییاند، با وجود تشابهات فراوان، تفاوتهای اساسی ابژکتیو در بازنمود ایده عشق دارند. در این پژوهش که از گونه پدیدارشناسی کلاسیک و محور آن سوبژکتیویته است، این تفاوتها در بررسی رفتارها و حالتهای دو شخصیت مهم این داستانها به عنوان انسانی شناسنده و متعالی و تحلیل درجه سوبژکتیویته در آنها نمودار میشود. بدین منظور، ابتدا مبانی پدیدارشناسی و اصول نخستین آن بر اساس شیوه هوسرل به اجمال توضیح داده شده است، سپس برخی از بازنمودهای عشق همچون رازداری، شکیبایی، بیتابی، آشفتگی، مردمگریزی، خیالبازی و رقص و آواز و غیره در شخصیتهای اصلی تحلیل شده و در نهایت، میزان سوبژکتیویته و معانی ابژکتیو آنها به دست آمده است. نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان داد که لیلی و مجنون پرورده نظامی خود، سوژهاند و تا مرحله نهایی تحویل سوبژکتیو که استعلایی و محمل عقلانیت است پیش رفتهاند و توانستهاند در مقام انسان آگاه معنای ابژکتیو عشق را بنیان نهند، اما لیلی و مجنون آفریده دهلوی سوژه نیستند و در مقام انسان صرف در تحویل اول پدیدارشناختی یعنی در مرحله شهود حسی و تجربی متوقف ماندهاند. بدین ترتیب، این امکان ایجاد شد که عالم دو اثر ادبی نیز از حیث رمانمحوری یا شعرمحوری بررسی شود.
کتاب «غنچۀ باز در شرح گلشن راز» تألیف جلال الدین علی میر ابوالفضل عنقا، عارف سلسله اویسی در قرن سیزدهم هجری شمسی است. کتاب غنچۀ باز، شرح مثنوی «گلشن راز» با موضوعیت عشق و عرفان اسلامی است. این کتاب در قالب شعری مستزاد است. این مستزاد عرفانی، با اضافه کردن واژگان بر پایان هر مصراع مثنوی «گلشن راز» نگارش شده است و در واقع قالب مثنوی گلشن راز را به قالب مستزاد تغییر داده است.
مکتبی شیرازی از شاعران اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری، منظومه ای دارد به نام لیلی و مجنون که ابیات آن بالغ بر 2160 بیت است. این اثر منظوم داستانی نظیره ای است بر لیلی و مجنون نظامی گنجوی. از میان نظیره هایی که بر لیلی و مجنون نظامی ساخته اند، کار مکتبی را باید از کارهای موفق به شمار آورد. پرداختن به اصل حوادث داستان، پرهیز از وصفهای دور و دراز، بهره گیری گسترده از واژگان و تعابیر محاوره ای، استفاده از ترکیبات زیبا و در موارد مختلف بدیع و تازه، استفاده از برخی کاربردهای کهن واژگانی و صرفی و نحوی، خلق تصاویر رنگارنگ و بهره گیری از صنعت اغراق را می توان از ویژگیهای بارز سخن مکتبی تلقی کرد.
تحلیل ریختشناختی به روش ولادیمیر پراپ در حدود 200 حکایت عارفانه از دو کتاب ارزشمند کشف المحجوب و تذکره الاولیا مشخص کرد که در خویشکاری خاص عارفانهها، که کرامت در جایگاه برجسته و نقطه عطف داستان واقع است، تابع معنای دامنه بیشتری نسبت به گونههای دیگر (عامیانهها، عاشقانهها و ...) دارد. با وجود اینکه تعداد نقش ویژهها محدود است از گوناگونی بسیاری برخوردار است. تنها عامل همسانی در چنین آرایشهای کوچک مقیاس با رنگهای متنوع، جایگاه نقش ویژههاست؛ همچون قرار گرفتن کدهای رمز در محلهای ویژه در راستای همخوانی با نقطه عطف داستان در این تحقیق، سه حوزه کنش، مشخص شد و تعداد خویشکاریها به 11 رسید که بعضی با آنچه در عامیانه ها وجود دارد، همسان، و بعضی دیگر جدید و خاص عارفانههاست.