مقاله حاضر به موضوع روابط قدرت و چگونگي حفظ آن در رمان بامداد خمار بر اساس نظريات آلتوسر (1918 ـ 1990) (Althusser) انديشمند فرانسوي ميپردازد. به باور آلتوسر فرايند حفظ قدرت به دو شكل صورت ميپذيرد. در دوره ما قبل مدرن، حكومتها با توسل به دستگاههاي سركوب گر (suppressive apparatuses) همچون ارتش، زندان، و ... قدرت خود را حفظ ميكردند اما، در دوره مدرن شيوه حفظ قدرت، نامحسوس و از طريق دستگاههاي ايدئولوژيكي (ideological apparatuses) همچون آموزش، ادبيات و ... صورت ميپذيرد. رمان بامداد خمار روايت مسير هشتاد ساله تغيير جامعه ايراني از يك جامعهسنتي به مدرن است. به همين دليل به روشني ميتوان روند تغيير شيوه حفظ قدرت، از شكل سنتي خشن به شكل نامحسوس و ايدئولوژيك مدرن را در آن ديد. مهمترين محمل تجلي قدرت در جامعه ايراني خانواده و مصداق عيني نمود اين قدرت، پدرسالاري است. نوشته حاضر به بررسي چگونگي حفظ اين نمود قدرت (پدر سالاري) در رمان بامداد خمار ميپردازد. در مقاله حاضر با تكيه بر عناصر داستاني در اين رمان استدلال شده است كه اين رمان پيش از آن كه داستاني رمانتيك باشد، روايتي است درباره روابط قدرت در جامعه ايراني از دوران سنتي تا دوره مدرن.
دیدگاه (ایدئولوژی) مردم و یا هر کشوری را باید در خون و سرشت مردمش جستجو کرد که می توان گفت: "دیدگاه فرمان سرشتی است" این فرمانها اگرچه گاه شدنی است که از سوی یک تن و یا گروهی انگشت شمار بازتاب شود باید پذیرفت که گرفته شده از فرمانهای سرشتی گروهی بیشترین و یا نزدیک به همه مردم می باشد. باید پذیرفت که در رهگذر زندگی هر مردمی، نخست تکدانگانی از آن مردم راه شناسایی پیش گرفته به شناختی راستین رسیده یا می رسند آنگاه شناخت راستین خود را که با بهره گیری از ویژگی های فرهنگ خود دست آورده اند پاسداری می کنند و سپس به رای همگانی می گذارند. اگر همگان پذیرایش شدند که راه زندگی و جاویدی پیش می گیرد وگرنه گاه در نخستین گام راه مرگ و نیستی می پیماید و از میان می رود...
در این مقاله، رمان رازهای سرزمین من، از حیث نحوهی بازنمایی شخصیت زنان بررسی کردهایم. از روشهای انتقادی تحلیل گفتمان برای بررسی متن و نیز از نظریات سیمون دوبووار در باب جنسیت برای تبیین یافتهها استفاده کردهایم. تحلیل رمان به این روش نشان میدهد یکی از ویژگیهای مهم نحوه خاص تصویر زنان در این رمان، تغییر در جفت تقابلی زنانه است؛ به این معنا که دوگانه اثیری/ لکاته که هدایت آن را پررنگ کرده، در اینجا به دوگانه مادر انقلابی/ «نشمه سلطنتی» بدل شده است؛ ویژگی دیگری، پررنگ کردن نقش سیاسی زنان در انقلاب، تأکید بر اهمیت حضور زنان و نیز اقتدار و روشنبینی و آزاداندیشی سیاسی آنهاست. در اینجا ایدئولوژی نهفته در متن، مسئله زنان و ارزشداوریها و پیشفرضهای رایج درباره آنها را بدل به مسئلهای سیاسی و طبقاتی بدل کرده و بر خوانش نویسنده از تاریخ (موضوع اصلی رمان) اثر گذاشته است. استعاره سرزمین به مثابه مادر، به شکل ذهنیتی اسطورهای بر متن حاکم است.