مقاله حاضر، خوانشی متفاوت از داستان نخست مثنوی به منظور بازجست انعکاس سایه وار زندگی خصوصی مولانا و ارتباطات اجتماعی وی با افراد مهم و تأثیرگذار در زندگی اوست. لذا ضمن تأیید و صحه گذاشتن بر قرائتها و تأویلات متعدّدی که تا کنون محقّقان برجسته ایرانی و غیرایرانی از این داستان به عمل آوردهاند، داستان را در «بستر تاریخیِ» زندگی مولانا تحلیل خواهیم کرد. میدانیم مولوی خاطرات آشنایی و زندگی با شمس و پایان تراژیک این ارتباط را در فاصله طولانی بین غیاب شمس و آغاز سرایش مثنوی، در جهان عینیّت، علی رغم درگیری ذهنی شدید و مداوم با آن، به لایههای پنهان ذهن خویش میرانده و تنها با سرودن غزلهای جانسوز، آبی بر آتش درون میپاشیده است. به نظر میرسد خاطرات فروخفته، در نخستین گام روایتپردازی، از اعماق ناخودآگاه فردی وی به در آمده و خود را در لایههای پنهان روایت نشان داده است. مولانا در این داستان مانند رؤیابینی است که با عمل «جابه جایی»، «ادغام» و «فشردهسازی» ضمن این که مهمترین مقطع زندگی خود را گزارش میکند، پردهای چندلایه بر آن میافکند و تنها «سرّ دلبران»؛ یعنی حکایت حال خود و شمس تبریزی را در «حدیث دیگران»؛ یعنی روایت پادشاه، کنیزک، زرگر و طبیب الهی بازمیگوید. بنابراین، حکایتِ «نقد حال» خود را با شخصیّت «پادشاه»، شمس تبریزی را با «طبیب الهی»، کیمیاخاتون را با «کنیزک» و علاءالدّین محمّد را با «زرگر» بر مبنای اصل مشابهت، بازسازی میکند تا به صورت پوشیده از عملکرد خود در رابطه با شمس دفاع کرده باشد. زیرا علی رغم گذشت بیش از یک دهه از غیاب شمس، هنوز از عریان سازی و صراحت کلام هراسان است و سعی میکند با ترفندهای روایی بیش از آنکه پرده از حقیقت حال خود با شمس بر دارد، پردهایی ضخیم بر آن بیفکند.
کتاب "جشن قرن هفتم ملای روم" مولانا در خانقاه شمس تبریزی اثر استاد شهریار، به کوشش کریم خمسه.
این مجموعه شرح، حاصل تحقیق و تتبع فراوان و گسترده در بسیاری شروح معتبر و برجسته مثنوی و آثار ارزشمند تصوف و کلام و فلسفه و فقه و تفسیر و ادب پارسی و عربی است. از مزایای دیگر آن می توان از به دست دادن مآخذ داستان های مثنوی و تعریف فراخور شرح از اصول مهم و عمده تصوف و فلسفه و کلام و فقه و شرح لغات و تعبیرات و مصطلحات و حرکت گذاری بر روی کلمات دشوار و نیز شرح اعلام آن یاد کرد. اشتمال این کتاب بر بسیاری فواید علوم عقلی و نقلی و ادبی راهنمای بس سودمندی است در کار مطالعات و پژوهش بعدی خواننده علاقه مند به تصوف و عرفان اسلامی و ادب فارسی. در این مجموعه، مرحوم استاد فروزانفر دفتر اول را تا جزو سوم شرح کرده اند، و ادامه شرح را تا پایان دفتر ششم، استاد دکتر شهیدی به عهده گرفته اند. جلد ششم، اختصاص به شرح دفتر پنجم دارد و دربردارنده مطالبى همچون پاک كردن آب همه پليدىها را؛ عطاى حق متوقف بر قابليت نيست؛ قصه اياز؛ قصه حيله روباه براى كشيدن الاغ بهسوى شير و... است.
با انقلاب مشروطه، شعر حضور بيشتري در ميان عوام يافت و شاعران، شعارها و پيامهاي انقلابي را در قالب زبان ساده عاميانه براي آگاهي و تشويق مردم به کار گرفتند. نيما نيز از زباني نزديک به زبان گفتار در آثار خود بهره جست. پس از او شاگردانش، به ويژه فروغ فرخزاد شعر را به گفتار طبيعي نزديک کردند؛ بنابراين آنچه را که در دو دهه اخير به آن "شعر گفتار" ميگويند، محصول شعر بعد از فروغ است. مدعيان اين نوع شعر معتقدند با اتکا بر زبان روزمره و بهرهگيري از وزن طبيعي کلام، آثاري ميآفرينند که لحن گفتار بر آن حاکم است و چنان وا مينمايند که گويي براي مخاطب حاضر سخن ميگويند. اما بعضي از آنها در هماهنگي با شيوه شاعران موج نو و حجم، با زبان گفتار رفتاري نامتعارف کردهاند و به نوعي آشناييزدايي افراطي در زبان دست زدهاند. بدين سبب ميتوان شعر گفتار را به دو دسته معناگرا و معناگريز تقسيم کرد. نتيجه بررسيها نشان ميدهد که وجوه تمايز اين نوع شعر از ساير جريانهاي شعري معاصر، هنوز در حدي نيست که بتوان آن را يک جريان مستقل شعري به شمار آورد.
اگر آغاز شعر معاصر ايران را از انقلاب مشروطه و به ويژه از ارايه تجربه و نوآورانه نيما يوشيج بدانيم، شعر معاصر تا دهه هفتاد تحولات متعددي را از سر گذرانده است؛ به طوري كه در اين مدت نسبتا طولاني، شيوههاي گوناگون از روشهاي اعتدالي تندرو آزموده شده است. پس از انقلاب اسلامي، به دليل اينكه دگرگونيهايي در عرصههاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي ايجاد شده بود، ضمن ايجاد تشكيك در الگوهاي زيباشناختي دهههاي گذشته، جستجو و آزمودن شيوههاي تازه شتاب بيشتري گرفت و شاعران جوان و حتي بعضي از سالخوردگان با روگرداني از شيوههاي شعري شاعران شاخص قبل از انقلاب، تجربيات تازهاي ابراز داشتند. جريان شعري پست مدرن، در كنار ساير جريانهاي نوظهور از اوايل دهه هفتاد تكوين و تاكنون نيز ادامه يافته است. اگر نوجوييهاي افراطي شاعراني مانند محمد مقدم، هوشنگ ايراني، يداله رويايي و احمد رضا احمدي را گامهاي نخست تجربه شعري تندرو در شعر معاصر ايران بدانيم، تجربه شاعران پست مدرن دهه هفتاد را بايد گام دوم همان جنبش ناميد. شاعران اين جريان با اتكا به نظريات ادبي غربي و گسست كامل از فرهنگ بومي و تجربيات ادبي دوران كلاسيك و معاصر، در حال آزمودن شيوهاي غريب و تازه هستند. از آنجا كه تغييرات بنيادين در اشكال و روشهاي ادبي و هنري و در نتيجه دگرگونيهاي بنيادين اجتماعي و فرهنگي است، شكلگيري، تداوم و بيش از همه توفيق جريان شعري مذكور در پرده ابهام است. در اين مقاله سعي شده است ضمن تحليل علل جامعهشناختي به وجود آمدن اين جريان، ويژگيهاي كلي اشعار اين شاعران با نگاهي انتقادي تبيين شود.