شاهنامه فردوسی، بزرگترین اثر حماسی ادب فارسی، با داشتن داستانهایی با ویژگیهای مدرن و امروزی، راه را بر نظریههای ادبی متاخر برای آزمون، مقایسه و تطبیق باز کرده است. روش ولادیمیر پراپ روسی یکی از بهترین شیوههای تحلیل و طبقهبندی ریختشناسی داستانها و قصههای اساطیری و حماسی شاهنامه به جهت ماهیت خاص آنها است. نوشته حاضر با بهره گرفتن از شیوه پراپ، که کارش را بر پایه کنش شخصیتها نهاده است، به تحلیل داستان سیاوش میپردازد. تطبیق داستان سیاوش با نظریه پراپ، فرضیه علمی و اساسی این تحقیق است. در این بررسی نشان میدهیم که این روایت با مقداری جابجایی در کنشهای اشخاص قصه، کاملا با خویشکاریهای ارائه شده توسط پراپ هماهنگ است. بیست و پنج خویشکاری اصلی و فرعی موجود در این داستان، نشاندهنده و گواه این مدعاست. کنش ها بین پنج شخصیت اصلی تقسیم شده است و کنش «مصیبت»، «فریب کاری» و «عمل قهرمان»، عناصر جدایی ناپذیر و تکرار شونده داستان هستند. روند داستان، عبور از آرامش به اوج فاجعه با سه حرکت است و سه حرکت موجود در داستان با وجود مضمون و ظاهری متفاوت، دارای ساختاری واحد هستند.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
سیاوش از مادری کنیز متولد میشود. وقتی که بدنیا می آید تمام ستاره شمرها و ستاره شناسان با رصد کردن ستارگان و انداختن اسطرلاب متوجه میشوند که این بچه بخت خوبی ندارد و بدبخت است.سیاوش پسر کنیری بود که کاوس این کنیز را از دست تورانی ها تصاحب میکند وقتی سیاوش بدنیا می آید رستم او را با خود به سیستان می برد و بزرگش میکند و آداب شاهی و پهلوانی را به او می آموزد و در دوران نوجوانی به نزد کاووس باز میگردد که بسیار زیبا رو بوده است.سودابه وقتی او را می بیند عاشق او میشود و به هر بهانه ای که شده میخواهد او را به شبستان بکشاند و به او پیغام میدهد که من دختر های زیبا رویی دارم بیا و اینها را ببین و یکی را به همسری برگزین.سیاوش به او پیغام میدهد که من مرد جنگم و پهلوانم مرا با شبستان کاری نیست.سودابه به کیکاووس پیشنهاد میدهد که به سیاوش بگو که ما, در شبستان دختران زیبارو زیاد داریم بیاید و آنها را ببیند و یکی را انتخاب کند و ازدواج کند و وقتی کیکاووس ماجرا را به سیاوش میگوید ,قبول نمیکند و سودابه هم که نمیتوانسته از سوی او به کام برسد به او تهمت میزند و کاووس چون ماجرا را میفهمد در صدد آن برمی آید که گناهکار رو بیگناه را از هم جدا کند و آتشی را برپا میکند و سیاوش از آن تندرست خارج میشود و کیکاووس خواست که سودابه را بکشد اما سیاوش اجاره نمیدهد و مانع کار میشود.افراسیاب هم کشور پهناوری تا چین را به سیاوش می دهد و با فرنگیس و پیران ویسه به سوی آن سرزمین میرود و گنگ دژ را بنا میکند. ماجرای دلدادگی سودابه به سیاوش و حیله و مکر آن به سیاوش و نابودی خودش و سیاوش بی شباهت به دلداگی فدر همسر تزه دهمین پادشاه آتن که پهلوانی بزرگ استبه ناپسریش هیپولیت نیست.که این داستان یکی از غم انگیزترین داستان های یونان قدیم است و هر دو قصه سرگذشت عشقی ناامیدانه و گناه آلود و نافرجامند.
هدف از پژوهش حاضر شناخت و تحلیل شخصیت نوفل و طبقه اجتماعی او در لیلی و مجنون و بررسی نقش این شخصیتگذاری در جریان رویدادها بوده است. این پژوهش به روش کتابخانهای و در دو بخش انجام یافته است: در بخش آغازین، به جریان مستقلّ ادب عیّاری و مرام جوانمردی از دوران پیش از اسلام تاکنون و نخستین نمودهای مکتوب این جریان در آثاری چون سمک عیّار، داراب نامه، حمزه نامه، ابومسلم نامه، امیرارسلان و... توجّه شده است. بدین منظور، نگارندگان ابتدا نگاهی به اصطلاح «عیّار» داشته، سپس آیین و مرام اخلاقی ـ اجتماعی این گروه را به اجمال بررسیدهاند؛ بخش دوم بر بازخوانی و بازشناسی شخصیّت نوفل در لیلی و مجنون تأکید میکند. هرچند تا امروز شناخت شخصیّت نوفل ـ به دلیل فقر پژوهشی موجود در ادب عیّاری ـ ضرورتی تحقیقی نبوده، کیستی نوفل و هدف و انگیزه او در کمک به مجنون همواره سؤالی اساسی بوده است و اینکه چرا وی پس از رفع موانع و جنگهایی که با قبیله لیلی دارد، با وجود پیروزی بر آنان، حاضر نمیشود به ظلم و بدون رضایت پدر، لیلی را به مجنون بسپارد و جوانمردی را شیوه خود میداند. درمجموع، این مقاله کوشیده است در لیلی و مجنون حکیم نظامی، با تکیه بر نشانههای مشهود و مستقیمی که در مورد شخصیّت نوفل، مرام و آیین او و طبقه اجتماعیاش وجود دارد، به بررسی تطبیقی این نمودها با آیین فتوّت و عیّاری بپردازد و به پرسشها و ابهامات در این زمینه پاسخ گوید. برآیند کلّی این پژوهش آن است که نوفل در لیلی و مجنون به عیّاران و فتیان تعلّق دارد.
امروزه استفاده از تئاتر به عنوان شيوهاي موثر و روشي جديد براي آموزش، تعليم، تربيت و درمان کودکان و نوجوانان مورد توجه فعالان تئاتر و هنرهاي نمايشي قرار گرفته است. در اين شکل استفاده از تئاتر، بر جنبه کاربردي نمايش تاکيد ميشود و درام کاربردي براي کودکان و نوجوانان زمينههاي رشد ذهني و فکري آنها را فراهم ميکند. مثنوي مولانا سرشار از داستانهايي است که علاوه بر قابليتهاي نمايشي داراي محتوايي درماني، آموزشي و تربيتي هستند. داستانهاي انتخاب شده در اين پژوهش که به تفکيک بررسي شدهاند، در رهايي کودکان و نوجوانان از رنجهاي عاطفي، جرأت ايجاد رفتارهاي جديد، آيين زندگي اجتماعي، روحيه فداکاري و از خود گذشتگي، اصلاح و پرورش ذهنيت، بهبود مهارتهاي ارتباطي، ايجاد و بروز خلاقيتهاي فردي، درگيري و کنجکاوي در مسائل، ايجاد اعتماد به نفس، سخنوري و ارتقاي بينش درباره حوادث و سازش با آنها بسيار موثرند. نويسندگان در پژوهش حاضر با انتخاب و بررسي 32 داستان از داستانهاي مثنوي، ضمن برشمردن ويژگيهاي داستانهاي انتخاب شده، سعي دارند قابليت اين داستانها را براي اقتباس جهت تبديل به نمايشهاي خلاق، تربيتي، آموزشي و درماني به اثبات رسانند.