نگاه عطّار نیشابوری به مقوله «عشق»، نگاهی عارفانه و عقل گریز است. او عقل را در ساحت عشق ناکارآمد میشمارد و راه وصول به عشق را گذر از حصار عقل میداند؛ اما درمقابل، سهروردی با نگرش فلسفی و اشراقی خویش عشق را فرزند عقل و ملازم آن میخواند و رسیدن به حُسن را جز از طریق علم و آگاهی میسّر نمیداند. از منظر این دو اندیشمند، عشق در مجموعه هستی سریان دارد و هر موجودی ـ اعمّ از مادّی و غیرمادّی ـ از آن بهره و نصیبی دارد و درحقیقت، عشق رابط وجودی میان موجودات عالم است. از نگاه این دو متفکّر، غایت عشق فنای در معشوق است. مقدّمه عشق، به اعتقاد عطّار، «طلب» و به عقیده سهروردی، «معرفت» و «محبّت» است. در نگاه عرفانی این دو حکیم، بریدن از خویش، مبارزه با نفس و وحدت گرایی، از مهمترین آثار و نتایج عشق است. این نوشتار درصدد یک بررسی تطبیقی در باب عشق از منظر این دو عارف حکیم است.
کتاب «غنچۀ باز در شرح گلشن راز» تألیف جلال الدین علی میر ابوالفضل عنقا، عارف سلسله اویسی در قرن سیزدهم هجری شمسی است. کتاب غنچۀ باز، شرح مثنوی «گلشن راز» با موضوعیت عشق و عرفان اسلامی است. این کتاب در قالب شعری مستزاد است. این مستزاد عرفانی، با اضافه کردن واژگان بر پایان هر مصراع مثنوی «گلشن راز» نگارش شده است و در واقع قالب مثنوی گلشن راز را به قالب مستزاد تغییر داده است.
این کتاب در واقع پاسخی درخور به چند سؤال مهم است: یونگ تحت تأثیر کدام نحله فکری ـ فلسفی به چنین ابتکاری دست زد و دو مفهوم عمیق «ناخودآگاه جمعی» و «الگوهای باستانی» را در نظریه شخصیت خود وارد کرد؟ آیا یونگ متأثر از فلاسفه اشراقی و عرفانی مشرقزمین بود؟ اگر بله، کدام فلسفه و کدام عرفان و به چه صورت؟ آیا مبانی اولیه تفکر یونگ را میتوان در دیدگاههای فیلسوف اشراقی شهیر ایران سهروردی جستجو و ملاحظه کرد؟ و .... .