سيدحسن غزنوي (م 556ق) از شاعران توانايي است که شعر و شخصيت او به دليل زندگي در يکي از پربارترين دورههاي شعر فارسي، چنان که بايد شناخته نشده است. ديوان وي نخستين بار با اشکالات بسيار در سال 1328 ش. به تصحيح محمدتقي مدرس رضوي، منتشر شده است. اين اشکالات در چند حوزه ذيل قابل بررسي است: شيوه تصحيح (مشخص نبودن نسخه اساس و ترتيب استفاده از ساير نسخهها، مشخصنبودن منبع ابيات و اشعار، نقص نسخهها)؛ نسخه بدلها (ذکر نسخه بدلها بدون علامت (/ رمز) نسخه، عرضه ناقص نسخه بدلها، ترجيح حاشيه بر متن، يکساني حاشيه و متن)؛ صورتهاي نادرست؛ افتادگيها (اشعار، ابيات)؛ اشکالات کلي (تکرار ابيات و اشعار، غلطهاي چاپي، نداشتن تعليقات و نقص در نمايههاي پاياني، استفاده از منابعي با چاپهاي غيرعلمي). گذشته از نکاتي همچون تعيين و توضيح شيوه مشخص تصحيح و عرضه کامل نسخه بدلها با رعايت جانب امانت که از اصول اوليه و بديهي تصحيح علمي است و قطعا بايد در تصحيح انتقادي اين ديوان مد نظر قرار گيرد؛ امروزه نسخههايي معتبر از ديوان اين شاعر نيز به دست آمده است که بسياري از اغلاط، تصحيفها و افتادگيهاي چاپ مدرس را رفع ميکند. در اين مقاله با ارائه نمونههاي متعددي از کاستيهاي طبع مدرس بر لزوم تصحيح مجدد ديوان سيدحسن غزنوي تاکيد شده است.
دیوان اشعار "سلام" مشتمل بر غزلیات، قصاید، مثنویات، قطعات، رباعیات و دیگر منظومات اثر ابوالقاسم سالاری (حیران) است که در سال 1358 در قم منتشر شده است.
رباعيات خيام مجموعه شعرهاي عمر خيام در قالب رباعي است كه در سدههاي پنجم و ششم هجري به زبان فارسي سروده شدهاند و عمدتاً بيانگر ديدگاههاي فلسفي او ميباشند. به دليل آنكه اين اشعار از منابع گوناگوني گردآوري شدهاند، در صحت بعضي از آنها نظر يكساني وجود ندارد. با اين حال مضمون رباعيات خيام را به طور كلي ميتوان به پنج بخش تقسيم كرد: ۱. رازهاي جهان هستي؛ ۲. ناگزيريهاي زندگاني (سرنوشت، بيوفايي دنيا، مرگ و خاك و گِل ما)؛ ۳. پرسشها؛ ۴. چگونگي زندگاني اجتماعي؛ ۵. دَمهاي خوش زندگاني؛ ...مرحوم كيوان قزويني شرح عرفاني مبسوطي بر رباعيات خيام نگاشته و ساحت او ر از آلودگي دنياپرستان پاك گردانيده است. در اين كتاب چهارصد رباعي خيام با شواهد و امثله فارسي و عربي, به گونهاي مفصل شرح داده شده است
هدف مقاله حاضر آن است تا نشان دهد مبحث "اسم جامد و مشتق" در دستور زبان فارسي، الگوبرداري نادرستي از قواعد زبان عربي بوده و منطبق با ساختمان زبان فارسي نيست؛ زيرا فارسي از گروه زبانهاي ترکيبي است و عربي از گروه زبانهاي اشتقاقي. مؤلف با نقد سه ديدگاه متناقض دستورنويسان فارسي درباره اشتقاق، نتيجه ميگيرد که مبحث اشتقاق در فارسي محدود به "اسم" نيست، بلکه ديگر انواع کلمه نيز ساخت اشتقاقي دارند. در پايان پيشنهاد ميکند با گسترش دامنه اشتقاق به حوزه کلمات مرکب، تمام کلماتي که دستوريان مشتق شمردهاند زيرمجموعه کلمات مرکب به حساب آيد و کلمات مرکب به دو گروه: مشتق و غيرمشتق تقسيم شود.
وجود فعل مرکب و تعيين ملاکهايي روشن براي تشخيص اين نوع فعل از گروههاي فعلي و افعال ساده يکي از جنجال برانگيزترين مباحث دستور، بخصوص در سالهاي اخير بوده است. نويسنده ضمن اشاره و پاسخگويي به برخي از شبهات موجود در ماهيت آن، کوشيده است دايره افعال مرکب فارسي را از آنچه معتقدان عدم گسترشپذيري فعل مرکب بدان قايلند، وسيعتر گرداند و با تحليل ساختار اين نوع فعل از ديدگاه معنا و صرف، به شناسايي هر چه بيشتر اين واقعيت زباني و چگونگي عملکرد آن در زبان مدد رساند.