اين مقاله بخش دوم از معرفي «خردمندان و بيخردان شاهنامه» است که به معرفي پنجاه و سه تن از قهرمانان اين اثر از ديد موضوع مقاله يعني خردمندي و بيخردي پرداخته است. در بخش نخست 62 تن ديگر به ترتيب الفبائي معرفي شده بودند. روش کار در هر دو مقاله تحليل و معرفي قهرمانان اين اثر فقط از ديد موضوع مقاله بوده و به جنبههاي ديگر توجه نشده است. مجموع شخصيتهاي معرفي شده در دو مقاله 115 تن است که صد و چهار نفر از آنان يعني 90.4% خردمند و 9.6% آنها يعني يازده نفر از جانب دوستان يا دشمنان بيخرد توصيف شدهاند. در پايان بايد متذکر شد خرد مورد نظر شاهنامه بيشتر حکمت عملي يا خرد شرقي است.
((ناصر حریری)) در این کتاب کوشیده است دو شخصیت شاهنامه یعنی ((رستم)) و ((افراسیاب)) را به دور از اندیشه آرمانی و ارزشهای ویژه، بررسی و معرفی نماید .نگارنده ابتدا به اجمال دوره اساطیری و پهلوانی در شاهنامه را بازگو میکند ;سپس نقش و کارکرد رستم در عهد پهلوانی و نبردهای او روایت میگردد .افزون بر آن، سعی شده چهره واقعی رستم که برخوردار از نوع انسان است با همه ضعف و قوتها به تصویر کشیده شود .در پی آن، چهره افراسیاب و تبیین شخصیت او در شاهنامه، فراهم میآید .
درباره فردوسي و اثرش شاهنامه، از متقدمان و متاخران ايراني و غير ايراني تحقيقات گوناگون و ماندگاري انجام دادهاند. در اين مقاله کوشش شده خردمندان و بيخردان شاهنامه شناخته و دليل خردمندي و بيخردي آنها و اينکه چه کسي آنها را خردمند يا بيخرد خطاب کرده، به ترتيب الفبايي مجموعا صد و پانزده نفر، تحليل شود. از اين تعداد صد و چهار نفر يعني 90.4% آنها خردمند و يازده نفر ديگر يعني 9.6% آنها از جانب دوستان يا دشمنان خود خردمند يا بيخرد توصيف شدهاند. خردمندي مورد نظر شاهنامه بيشتر حکمت عملي يا خرد شرقي است.
در میان فنون بلاغت دانش بیان و در میان دانش بیان فن تشبیه از جایگاه ویژهای برخوردار است. در میان کتب بلاغی قدما تقسیم بندیهای گوناگون در باب تشبیه از حیث ارکان تشبیه صورت گرفته است، چون حسی یا عقلیبودن، طرفین تشبیه، مطلق، مقید یا مرکب بودن و... در مطالعه متون ادب فارسی به گونهای دیگر از تشبیه برمیخوریم که در کتب قدما مستقلأ مورد بحث قرار نگرفته است، اگر چه این نوع تشبیه در تقسیمبندی قدما میتواند ذیل حسی بودن مورد مطالعه قرار گیرد. در این مقاله کوشش میشود این گونه تشبیه که آن را تشبیه حروفی نامیدهایم و آن را به تشبیه حروفی تجریدی، تشبیه حروفی و تشبیه حروفی (دستوری) تقسیم کردهایم، هر یک از آنها را جداگانه با ارائه شواهد وامثال از متون ادب فارسی مورد بررسی قراردهیم.
راههاي حس، تجربه و عقل در شناخت، قبل از افلاطون در فلسفه يونان مطرح شده بود. افلاطون راههاي وصول به شناخت را حس، گمان، استدلال، تعقل وارسطو صرفا عقل مي دانست. مسلمانان با فلسفه يونان بيشتر از طريق مدارس رها، نصيبين، حران، جندي شاپور و ... توسط مترجمان سرياني با نوعي قبض آشنا شدند. ورود فلسفه به جهان اسلام موافقت و مخالفت و انتقادهايي را برانگيخت. در ميان منتقدين، عرفا و در ميان عرفا، عين القضاه كه از زمره نوابغ عرفاست با توجه به تربيت مدرسي توانست حصول معرفت را از طريق ذوق و بصيرت كه پيش از او اجمالا مطرح شده بود تبيين و تفسير كند. قاضي علاوه بر تعيين حد و مرز براي شناخت حسي و عقلي به شناخت از طريق ذوق و بصيرت يا «طور ورا عقل» اعتقاد داشت او براي حس و تجربه و عقل در شناخت ساحت و خصايصي و براي بصيرت يا ذوق و معرفت ويژگيهايي برشمرده و تفاوت و تشابه آنها را با يكديگر و با وحي يا علم لدني و جايگاه هر يك از آنها را در شناخت و آفات هر يك از آنها را بيان نموده است.