من المعقول بأن نشاهد أنّ الأدب المقارن فی العالم هو التفاعل مع الفکرا لنقدى، و مجاباً الى اتجاهات خاصة. فقد استمد منه الأمس النظریه و التوجهات التطبیقیه. و کان هذاالتفاعل مصدراً هالما شهده الأدب المقارن من تطور و تجدیدة فى صورة ظهور مدارس جدیدة مقارنیه. والتى عرفت بالمدارس الفرنسیه والأمریکیه والأنکلیزیه. فکانت المدرسة الأمریکیه ثمرة من ثمار هذاالترابط بین الأدبین المقارن والأدب النقدى الحدیث. کما أدى ظهور نظریة التلقى الأدبى الى نشوء دراسات التلقى الأبداعى و النقدى فی الأدب المقارن. و نحن نرى فى الأدب نظریة التناص والتفاعل قد أحدثث اصداءً کبیرة فى الدراسات المقارنه. ولکن الأدب المقارن لم یتفاعل مع المذاهب النقدیه بسرعة فائقه. فلذلک وجب علینا ان نبحث حول هذه المدارس و فکرة التأثیر والتأثر. و مراجعة فامة فى الأ سس النظریه حول نشأة الأدب المقارن فى العصرالحدیث، و نتعهد إلى المساهمة فى هذاالأمر.
قد قسمت المؤلف هذه الکتاب علی قسمین؛ جعلت الاول منهما للنقد الادبی الحدیث و فیه قدمت بعض المصطلحات التی لا غنی للقاری من التعرف علیها لصلتها الوثیقة بالمواد التی تلیها، ثم بینت نظریة الاجناس الادبیة و ما ینضوی تحتها من اجناس شعریة ونثریة و بینت اهم المناهج النقدیة مصنفة علی وفق صفتها الرئیسة فیها فکانت: السیاقیة، الوصفیة، والتأویلیة. اما القسم الثانی قد اختص بدراسة المذاهب الادبیة و رکزت المؤلف فیه علی المذاهب الکبری التی ترکت اثراً فی تاریخ الادب الحدیث و هی: الکلاسیکیة، الرمانتیکیة، الواقعیة، الرمزیة، الدادائیة والسریالیة.
المقارنه أو الموازنه موضوع عام له قدمه تاریخیه. قد قارن الانسان بین الأشیاء منذ خلقه الله تعالی. فی القرآن الکریم نجد آیات کثیره تشیر الی هذه المسأله. قال الله تعالی: «قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون»؛ فی هذه الایه مقارنه بینالذین یعلمون و الذین لا یعلمون. فالانسان فی دراساته اتخذ المقارنه سبیلا له الی الحقائق الجوهریه المرتبطه بمیادین بحثه. و اللغات و هی أدوات التعبیر عن الأدب خضعت للدراسه المقارنه فکان لها أثرها العمیق. قصه مجنون لیلی أحد الموضوعات التی یمکن وضعها فی میزان المقارنه فی الأدبین العربی و الفارسی. مع أن القصه لها أصل عربی فدخلت فی الأدب الفارسی فی العصور الاتیه و لکننا نجد بعض الممیزات البارزه للقصه الوارده فی الأدب الفارسی خاصه عند نظامی الکنجوی. لا نجدها فی أصلها العربی. منها تأویل بعض المصطلحات تأویلاً صوفیا. و العنایه بالاعلاء من شأن الفضائل الأخلاقیه و تصویر معانی الاستقلال و الجاعه و الحب العذری العفیف فی صور رائعه. فالسبب الذی مکن الفرس من نظم المطولات راجع الی نوع خاص من أنواع الشعر یسمی «المثنوی». هذا النوع فارسی فی نشأته و لم تعرفه الأشعار العربیه القدیمه و أن کان بعض الشعراء المعاصرین قد استخدموه فی نظم الأشعار العربیه المتأخره عرفت باسم «امزدوج» منذ نهایه القرن الرابع الهجری.
پیوند بسیار کهن ملتهای عرب و ایران باعث شده که زبان فرهنگ و ادبیات عرب و فارسی در تعامل گسترده با یکدیگر قرار گیرند و در عرصههای فرهنگی به ویژه فرهنگ عامه نمود یافته است. تلاشهایی که در زمینه ادبیات تطبیقی صورت گرفته بسیار ناچیز است. از اینرو با بررسی مضمون فقر در اشعار معروف رصافی و پروین اعتصامی پژوهشهایی تطبیقی در ادبیات عربی و فارسی صورت گرفته است. رصافی به دلیل آگاهی به مسائل جامعه به ویژه فقر توجه خاصی نشان داده و حاکمان جامعه عامل را عامل فقر میداند و همچنین پروین اعتصامی نیز سهلانگاری حاکمان را باعث پیدایش فقر جامعه میداند. اما به خاطر زن بودنش کمتر مورد پذیرش جامعه قرار گرفته اما مانند رصافی یتیمان، بیوهزنان و مستمندان جامعه را مورد ترحم قرار میدهد.
ادوارد یونگ شاعر انگلیسی اواخر قرن هفدهم در اثر معروف خود با عنوان تفکراتِ شبانه تصویری غریبانه از صحنه مرگِ همسرش ارائه میهد. آلفرد دو موسه، شاعرِ فرانسوی قرنِ نوزدهم در سرودنِ مجموعه شعری اش با عنوان شبها از ادوراد یونگ الهام میپذیرد. او شب را تنها شاهد روزگار غمزدهاش در نظر میگیرد و الهههای شعر را برای التیامِ دردِ فراقش از ژرژ ساند به یاری میطلبد. در این مقاله در نظر داریم این دو مجموعه شعری را باهم مقایسه کنیم.