بدیهی است خواست من از برگزیدن این حکایت به شناسایی درآوردن سیمای زن، در بجامانده ادبیاتی است که از پیشینیان به ما رسیده است و کوشش تا چنین چیزهایی را در پرتو روشنایی این زمان وا ایستانیدن که به یاد آید در آن کشاکشهای بیامان قدرتمداری پدرسالار سنتی، هموره بودهاند زنانی آراسته به ارزشهایی که بنا به باورهای مردمانه نمیتوانند و نمیبایست جایی در تاریخ، بویژه در ادبیات داشته باشند. اما با اندکی مدارا و تأمل در همین بجا ماندههای ادبیات پیشین ما ازچپاول قاطرچیان و قداره بندهای تاریخی، میتوانیم باریک بشویم در لابلای اوراق کهنسال خود و بازیابیم چهرههایی از زن را که اقبال یافته تا از برخی تواناییهای خود در سربندهایی کوتاه بهره بگیرند و قضا را دست به کردارهایی بزنند که جز از توان و نرمش و چربدستی ایشان نشاید یا بگویم که نمیشایست.
اشعار معروف اثر استاد ضیاالدین سجادی چکیده ای از اشعار حکمی و غنائی و حماسی معروف است که بر زبان و بیان این مرز وبوم ساری و جاری بوده است . سرایندگان آنها عموما از شاعران مطرح زبان فارسی نبوده ولی اشعار زیبا گفته اند. دکتر سجادی با ارائه این مجموعه و ماخذ و حکایات آنها مجموعه زیبا و خواندنی از طنز و نطنز ! به دست داده است. این کتاب در سال ۱۳۷۴ از سوی نشر پاژنگ به چاپ رسیده است .
از اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری، تقریبا همدوش با نثر ساده و بی تکلفی که دنباله نثر دوره سامانی وغزنوی بود، شیوهای در نثر فارسی بوجود آمد که بتدریج آن را از صورت ساده و روان و مرسل و دور از تکلفات و پیرایه های لفظی و آرایشهای صوری دور ساخت و در طی قرنهای ششم و هفتم تقریبا جای آن را بگرفت. دلایل عمده این تحول را در عوامل ذیل میتوان خلاصه کرد: گذشتن مدتی بالنسبه مدید از حمله عرب و انقطاع تدریجی رابطه ادبی ایرانیان با گذشته خود. نفوذ و قوت روز افزون دیانت اسلام و علوم متعلق بدان، همچون علم قراءت و تفسیر و فقه و کلام، که خود متضمن رواج و اشاعه زبان و ادب عرب نیز بود و درک و فهم و تعلم و تعلیم این علوم جز با اطلاع بر دقایق آن زبان امکان نداشت، و ایجاد مدارس متعدد علوم دینی در نقاط مختلف ممالک اسلامی از جمله ایران. کثرت مؤلفات بدیع در ادب وبلاغت عرب که مدار آن بیشتر بر توجه به بدایع لفظی و ارزش خاص لفظ در کلام بود، ورغبت فراوان نویسندگان و منشیان و مترسلان در فراگرفتن فن انشا و ترسل بدین آثار. پیمودن نثر فارسی مراحل ابتدایی خود را در شیوه ساده نویسی و رسیدن آن بذروه کمال خود در این طریق، میل و توجه خاص نویسندگان فارسی زبان بر متوقف نماندن این سیر تکاملی، وتحقق بخشیدن بدان بوسیله سرمشق قرار دادن آثار مصنوع و متکلف ادب عرب، و بوجود آوردن آثاری شبیه بدان درنثر فارسی.
این کتاب فراهمی است از نقد و نظر در باب تمام موضوعاتی که هر کدام در مقطعی مدنظر و علاقه نویسنده بوده است. بدیهی است که بیشترین قسمتها به موضوع ادبیات مربوط میشود؛ چه در حوزه نقد و نظر و چه در شکل گفتوشنود. اما تمام این کتاب منحصر به موضوع ادبیات نمیشود، جز آنکه یک علاقمند به ادبیات آن را نگاشته است.
نمیتوان به تحقیق آورد که «قصه یوسف (ع)» کهنترین روایت داستانی در حوزه و حدود سرزمینی است که امروزه خاورمیانه نامیده میشود و در تاریخ و اسطوره بینالنهرین خوانده شده است. اما به تقریب میتوان گفت در فرهنگ عبری ـ سامی کهنترین روایت است که جدا از جنبههای الوهیت ویژه ادبیات دینی، از سه رکن عمده سازنده اثری داستانی برخوردار است؛ و آن طرح داستانی ست که سه شخصیت محور دارد: یک زن، دو مرد. طرحی که از آن پس بنیان همه آثار ادبی عاشقانه جهان قرار گرفته است. آثاری در عرصه حماسه، تغزل و ... سرانجام رمانس وزآن پس آثار بزرگ و درخشانی که بعد از رنسانس پدید آمده و در اصطلاح سبکشناسی عربی «رئالیسم» نامیده میشود. شاخصهای بسیار شناخته شده آثاری مبتنی بر سه رکن ـ دو مرد، یک زن ـ تا حدودی که من به خاطر میآورم، چنیناند: الف: داستان سیاوش، در حماسه. ب: خسرو ـ شیرین، در تغزل. نیز رومنو آ ژولیت از آثار شکسپیر. پ: قصههایی از هزار و یک شب یا «هزار افسان» در آنچه اصطلاحا رمانس نامیده میشود. ایضا بسیار منظومههایی که در عنوان «لیلی و مجنون» سروده شده، و سرانجام منظومههایی با عنوان خود «یوسف و زلیخا» که به خصوص در زبان و ادبیات پارسی به کرات موضوع بیان عاشقانه ـ عارفانه قرار گرفته است و این در حالی است که همه آثار ادبی غرب بعد از مسیحیت تا قبل از پدید آمدن «دن کیشوت» در اصطلاح «رمانس» برخوردار از این طرح سه شخصیت ـ سه محور هستند و در اثر تاریخشکن سروامتس خالق «دن کیشوت» با ذهنیتی انتقادی از مدار خیال ورزیهای مکرر بیهوده خارج میشوند و ادبیات داستانی روی میآورد به جهانی نو که دانشوری، تجربه و اصالت عقل و شناخت، مبانی آن شمرده میشوند و با وجود این، غالبا برخوردار از چنان چارچوبیاند.