«خود اصلاحي (self-repair) «فرايندي است که گوينده مشکلي را در «واحد ساختاري نوبت»خويش تشخيص ميدهد و درصدد اصلاح آن برميآيد. اينکه چه مقدار به عقب برميگردد تا اقدام به اصلاح کند، از زباني به زبان ديگر متفاوت است. در اين مقاله اين سوال مطرح است که آيا در عملکردهاي خود اصلاحي محاوره زبان فارسي، ارتباطي بين سازه تحت ساخت و ميزان «قلمرو بازيابي» (scope of recycling) وجود دارد. دادگان محاوره زبان فارسي نشان ميدهد که 89.8% «قسمتهاي نيازمند اصلاح» (repaired segments) از سازههاي واحد (کلي يا جزئي) و 10.2% از ترکيب سازههاي بندي تشکيل ميشود. اگرچه انواع مختلف سازهها (نهاد، فعل، مفعول و...) از نظر تعداد رخدادشان در«قسمتهاي نيازمند اصلاح» به صورت کلي يا جزئي و همچنين ترکيبي، متفاوتاند؛ اما ارتباطي بين سازه تحت ساخت و «قلمرو بازيابي» يافت نشد.
در غالب كتابهاي دستور زبان فارسي، از نوع ئي/ يي سخن به ميان آمده است كه به مصدر فعل اضافه ميشود و صفت لياقت ميسازد. برخي از دستورنويسان، از جمله خانلري (1370) و خيام پور (1373)، سخني درباره صفت لياقت نگفتهاند. ساير دستورنويسان به بيان يك يا دو جمله درباره آن اكتفا كردهاند. فرشيدورد (1382) ميگويد لياقت در واقع نوعي نسبت است؛ مثل گفتني و ديدني و تماشايي. قريب و ديگران (1355) گفتهاند، ياي نسبت گاهي مفيد لياقت و لزوم است؛ مانند سوختني و مردني و رفتني و ديدني. وحيديان كاميار (1379) تنها به بيان ساختمان آن بسنده ميكند، يعني مصدر + ي؛ مانند خوردني، رفتني. انوري و گيوي (1369) و، ظاهرا به تبع آنان، نوبهار (1372) به توضيح بيشتري درباره انواع ساخت صفت لياقت پرداختهاند. به باور آنها، صفت لياقت شايستگي و لياقت را به موصوع خود نسبت ميدهد، مانند كتاب خواندني، فيلم ديدني. آنها از نظر ساخت به 5 نوع صفت لياقت قايل شدهاند: 1) مصدر + ي؛ مثال: رفتني، پوشيدني 2) فعل امر؛ مثال: مگو (در اسرار مگو) 3) بن مضارع + اك؛ مثال: خوراك، پوشاك 4) بن ماضي + گار؛ مثال: ماندگار 5) بن مضارع + ا؛ مثال: روا (= رفتني).
باوجود اهمیت ساخت سببی ـ که جزء جهانیهاست ـ و نیز انجامشدن پژوهشهای گسترده درباره اینگونه ساختها در زبانهای دیگر، تحقیق درباره ساخت سببی ریشهای، تکواژی و کمکی ترکی آذری، محدود به بررسیهای سنتی است، و توصیفها به افزودهشدن تکواژ سببی دئر (dir) به پایههای فعلیای چون قاچ دیرماق (qaçdirmaq)، یعنی دواندن/ دوانیدن و یاتدیرماق (yatdirmaq)، یعنی خواباندن/ خوابانیدن اختصاص دارند؛ بنابراین، در پژوهش حاضر، به بررسی معنایی، نحوی و کاربردشناختی ساخت سببی ریشهای، تکواژی و کمکی در چهارچوب دستور نقش و ارجاع میپردازیم. مهمترین نتایج حاصل از این بررسی به شرح ذیل است: الف) سببیهای ریشهای، تکواژی و کمکی، القاکننده سببی مستقیم هستند؛ ب) فعلها بیشتر، فرایندهای مفید و دستآورد را نشان میدهند؛ ج) ساختهای سببی در حالت بینشان، دارای تأکید محمولی هستند؛ ولی در حالت نشاندار هم میتوانند تأکید محدود و هم نوع جملهای را داشته باشند.