عموماً اینگونه تصوّر می‌شود که صادق هدایت روشنفکری بوده که در دوره خود با سیستم استبدادی حکومت پهلوی در تعارض بوده است. مطابق بیشتر زندگینامه‌هایی که درباره او نوشته شده است، این گونه به نظر می‌رسد که او، علی رغم این که به یک خانواده اشرافی تعلّق داشت، به دلیل تعّلق خاطرش به آزادی انسان با سیستم پهلوی دشمن بوده است. مقاله حاضر تلاش کرده تا خلاف این نظر عموماً پذیرفته شده را اثبات کند. این مقاله با تحلیل بوف کور از منظر تئوری قدرت میشل فوکو، به ویژه نظریه "سراسربینی" یا panopticism، به این نتیجه می‌رسد که هدایت، از این نظر که از گفتمان غالب دوره خود تاثیر پذیرفته است و مهم‌ترین گفتمان دوره ناسیونالیسم بوده است، ناخودآگاه به سیستم پهلوی خدمت کرده است. برای این منظور ابتدا به تعریف و ریشه‌یابی نظریه قدرت در آثار مختلف فوکو پرداخته و سپس نظریات پیروان فوکو که این نظریه را در رمان‌های مختلف اروپایی بررسی کرده‌اند بیان می‌کند و در بخش دوم مولفه‌های این نظریه را در بوف کور هدایت بررسی کرده و در پایان به نتیجه مذکور می‌رسد.

منابع مشابه بیشتر ...

60059ae52503d.png

معنی ادبیات

علیرضا حافظی

کلمه «ادبیات» چه معنا و مفهومی را در ذهن‌ها برمی‌انگیزد؟ آیا مفهوم ادبیات مطلقا ذهنی است و ارتباطی با دنیای خارج از ذهن ندارد یا مفهوم ذهنی ما از ادبیات با دنیای محسوس خارجی مربوط است؛ اگر مربوط است، با کدام بخش و چه نوع محسوسات خارجی ارتباط دارد و مشخصات خارجی آن محسوسات که با مفهوم ما از ادبیات در ارتباط‌اند چیست؟

58a044b053762.PNG

ترجمه نمی‌تواند تنها متغیّر باشد (نگاهی به کتاب با چراغ و آینه: در جستجوی ریشه‌های تحول شعر معاصر ایرانِ شفیعی کدکنی)

عیسی امن‌خانی

تعداد آثاری که به بررسی تاریخ ادبیات معاصر پرداخته‌اند (تاریخ تحلیلی شعر نو، چشم‌انداز شعر معاصر ایران، از صبا تا نیما و ...) اگر فراوان نباشند، اندک نیز نیستند اما در این میان با چراغ و آینه شفیعی کدکنی چه به دلیل نام و اعتبارِ نویسنده آن و چه به دلیل تز و فرضیه تازه آن کتابی است از لونی دیگر؛ فرضیه‌ای که تمام تحولات شعر مدرن فارسی را تابعی از متغیّر ترجمه شعر و ادبیات اروپایی می‌داند. با چراغ و آینه با معرفی جنبه‌های ادبی شخصیت‌هایی چون وثوق الدوله و معرفی بسیاری از سرچشمه‌های الهام شاعران معاصر و .... کتابی سودمند و قابل اعتناست. با این حال انتقاداتی نیز بر آن وارد است. از جمله: اختصار و جاافتادگی مطالب، لغزش در تعریف مفاهیم نظری |فلسفی، فقر تاریخیّت و تأکید بسیار بر نقش ترجمه در پیدایش ادبیات و شعر معاصر. اما انتقاد اصلی به فرضیه و تز کتاب بازمی‌گردد، زیرا پیش و بیش از ترجمه، بی‌اعتباری گفتمان سنتی بود که زمینه را برای شکل‌گیری شعر معاصر آماده ساخت و در این میان ترجمه تنها نقشی تثبیت گر (و نه بدعت‌گذار) داشت.