اگر یک روایت را به کوچکترین واحدهای اطلاعاتیاش تقسیم کنیم، آنهایی را که روی سطح روایت، کارکردی و اساسی هستند، «هسته» مینامیم و واحدهایی را که چنین نیستند و اکثریت را نیز تشکیل میدهند. «کاتالیزور» یا «فروگشا» میخوانیم. برای درک کافی از یک داستان، باید روی زنجیره روایت، این دو دسته واحد را تشخیص دهیم. «هسته» محور اصلی داستان یا روایت است که یا به طور استعاری و یا به طور مجازی بر معنا دلالت دارد. نقش فروگشاها، گسترش و پیشبرد و بسط روایت است و در عین نقش دلالتگر خود، میتوانند بدون تغییر دادن اصل داستان، در یک خلاصه فشرده، حذف گردند.
در این کتابپژوهی، دو بخش مهم به تفصیل مورد بررسی قرار گرفتهاند: «کتاب و نویسندگی» و «کتابها و نویسندگان». در بخش اول کتاب، به مسائلی متنوع در زمینه ادبیات و نویسندگی پرداخته شده است. این موارد شامل ادبیات ارتجالی و چگونگی پیشرفت از بیشترنویسی به بهترنویسی، حقوق و نقش خواننده در فرایند خلق کتاب، اهمیت یک کتاب استاندارد، ادبیات لافزنی و اثرات منفی آن بر کیفیت ادبیات، مسئله حشو قبیح و تأثیر آن در افت ارزش ادبی یک اثر، و مسائل دیگری از این دست هستند. بخش دوم کتاب به نقد و معرفی چند کتاب مهم میپردازد. این کتب شامل عناوینی همچون "دانشنامهی امام علی (ع)"، "دانشنامهی امامت به گزارش اهل سنت"، "ترجمهی الحیاه"، "دایرهالمعارف تشیّع"، "فرهنگ شاعران زبان پارسی" و "نهجالبلاغهی الثّانی" هستند. در این بخش، کتب مذکور نقد و بررسی شده و معرفی شدهاند تا خوانندگان با آثار مهمی که در زمینه مذهب و ادبیات وجود دارند، آشنا شوند. این کتابپژوهی به تأکید بر اهمیت کتاب و نویسندگی در فرهنگ و ادب فارسی ارائه شده و به دنبال افزایش آگاهی و دانش خوانندگان در این زمینه میباشد.
داستان در مورد دختری جوان به نام گلناز است که عاشق پسری به نام سرور میشود ولی پدرش به دلیل مشکل مالیاش او را مجبور میکند که با یک بازاری پیر به نام مشهدی عباد ازدواج کند….
کتاب حاضر آموزش های علمی و عملی روش های سبک شناسی را به طور مختصر و مفید به دست می دهد. این روش ها همراه با توصیه هایی عملی است که می توان به وسیله آن به تحقیق و تجزیه و تحلیل و نقد آثار منثور ادبی پرداخت.
هر اثر هنری در پس خود نظریهای دارد. شعر اشرفالدین تابع نظریههای مشروطه است. این نظریه و تئوری چه چیزی را بیان میکند؟ چه اصولی را مطرح میکند؟ در این مجال کوتاه میخواهم مبانی اولیه و کلی مکتب ادبی مشروطه را تحلیل کنم و جای پای آن را در شعر سیداشرف نشان دهم. این نظریه را مکتب مشروطه مینامم؛ در مفهوم بوطیقا: یعنی اصولی که یک مکتب یا شیوه ادبی برای آثار ادبی تجویز میکند. یکی از مسائلی که امروز مطرح است این است که آیا نظریه، آثار ادبی را پدید میآورد یا بر عکس، آثار ادبی نظریه را پدید میآورند؟ واسیلی کاندینسکی در معنویت هنر میگوید: «در هنر به هرگز پیشاپیش عمل نمیرود و عمل را به دنبال خود نمیکشد. بلکه عکس قضیه درست است».