پیشینه تاریخی پلورالیزم یا کثرتگرایی به زمان سوفسطائیان میرسد. درعصر حاضر جان هیک در حوزه مقایسه آیین مسیحیت با سایر ادیان نوعی پلورالیزم دینی را مطرح میکند. و پژوهشگران و صاحبنظران هر کدام به تفحص و تبیین این موضوع از زوایای متفاوتی پرداختهاند. حاصل کلام ایشان را البته با تفاوتهایی، در متون عرفانی نیز به نوعی میتوان مشاهده کرد. از جمله پرسشهای مهم در این راستا، این است که آیین اسلام با کدام نوع پلورالیزم سازگاری دارد؟ استدلالهای کثرتگرایان و انگیزه اصلی ایشان از پذیرفتن پلورالیزم دینی چیست؟ آیا تسامح وتساهل نوعی پلورالیزم رفتاری و اجتماعی است؟ نگارنده در این جستار به تحلیل این اندیشه در کتاب آسمانی قرآن و سرودههای مولانا مبادرت میورزد. زیرا مثنوی به لحاظ جامعیتی که نسبت به سایر متون عرفانی دارد؛ بهتر به شرح مبسوط و صحیح این موضوع ورفع سوء تعبیرها میپردازد. همچنین نقدی بر اندیشه بعضی صاحبنظران در این خصوص دارد.
در این مجموعه، دو رساله کوتاه از حکیم "عمر خیام"، متن عربی و ترجمه فارسی به طبع رسیده است .در رساله اول، سه مسئله مطرح و پاسخ داده شده است .این مسائل درباره نفوس ناطقه، حوادث امکانی باطل، و اثبات وجود زمان به حرکت و حد حرکت، و سپس قائم نبودن حرکت به ذات خود، است .رساله دوم نیز "پرتوی عقلانی بر موضوع علم کلی "نام دارد .
کتاب حاضر نظریات تمام مکاتب مختلف جهان و فلاسفه ای را که در زمینه ارائه مدل انسان کامل سخن گفته اند، بررسی نموده و بالاخره در درس پنجم انسان کامل از دیدگاه: فارابی - عرفا - مولوی (متفکران اسلامی) ارائه شده است.
حفظ هويت ملي سنگ بناي دست يابي به هويت انساني است، که براي تقويت خودباوري و اعتماد به نفس در مقابل بيگانگان کاملا ضروري به نظر ميرسد. ولي با فرض حذف هر نوع سلطه جويي و حرکت به سوي هويتيفراملي، هويتانساني برتري مييابد. حماسهسرايي فردوسي با ترويج آزادمنشي، نيک انديشي، انعطافپذيري هوشيارانه و دين باوري، زمينه تعامل انديشهها را در پرتو هويتفرهنگي فراهم ميکند. نگرش جهانيشدن هويت با ظهور اسلامي آغاز ميگردد و در قلمرو ادبيات با تاثير پذيرفتن زبان فارسي از انديشههاي عرفاني استمرار مييابد. مولوي در اوج قله ادبيات عرفاني احياگر هويت انساني است. سر تکويني زبان و ادبيات فارسي از مليگرايي فردوسي تا انسانگرايي يا فرامليگرايي مولوي فتح الباب دست يافتن به هويت جهاني است.
دیوان شمس دریای متلاطم، پرجزر و مد و در حال تلوین شخصیت مولانا را به تصویر میکشد که از منظر روانکاوی لایههای درونی ضمیر او منبعی سرشار، عمیق و حائز اهمیت است. وزنهای ضربی یا خیزابی در کلام شاعر از انقلابی سترگ و شگرف در درون او حکایت میکند و اینکه او در آستانه یک تولد تازه قرار دارد. او پس از گذشتن از مقامات تلوین و رسیدن به مقام تمکین و بازگشت به عالم صحو، آرام و قرار خود را بازمییابد و تصویر زیبا و سرشار از ملاحت این آرامش ژرف را در مثنوی با جذابیتی هنرمندانه منعکس میکند. این مقاله به پیوند ادبیات و روانشناختی، شعردرمانی، غلبه ناهوشیاری بر مولوی و پیامدهای آن میپردازد.