عشق برای هیچکس غربیه نیست. حکمای اسلامی عشق را از عشقه گرفتهاند و آن گیاهی است که بر تن درخت پیچد و تا شیره درخت را نمکد آرام نگیرد. و عشق چنان کند با آدمی. عشق را همه میشناسند. در شکل ظاهر، کشش عاطفی یک زن و مرد برای فرونشاندن تنشهای جنسی و تشکیل خانواده است و در عین حال، شرط ثبات و عامل تحول و تکامل اجتماع. داستانهای عاشقانه که در ادبیات فارسی بازتاب داشتهاند را میتوان به دو دسته تقسیم کرد، آریایی و سامی که هر کدام به چند دستهدیگر تقسیم سدهاند. داستانهای عاشقانه آریایی، هند و ایرانی و اروپایی را دربرمیگیرد و سامی نیز به عربی و عبری تقسیم شده است. حکایت نل و دمن هندی است، داستان بیژن و منیژه و ویس و رامین به دوره پارتی اشکانی و خسرو و شیرین مربوط به دوره ساسانی است. رومیو و ژولیت و تریستان و ایزوت در اروپا اتفاق افتاده است، لیلی و مجنون و عروه و عفرا از داستانهای عربی است که شاعری به نام عیوقی آن را با نام ورقه و گلشاه به فارسی سروده است، داستان یوسف و زلیخا نیز یک حکایت عاشقانه عبری است که جامی شاعر فرن نهم سروده است. در این جا به برخی از حکایتهای عاشقانه میپردازم.
بحث آغازین کتاب درباره "عشق "است که از آن به مثابه موهبت الهی و دست مایه عرفان یاد شده است .در پی آن، دیدگاههای فلاسفه یونان کهن، نیز روان شناسان و عارفان نامآور پس از اسلام همچون حلاج، بایزید، احمد غزالی، و عین القضات در خصوص عشق تحلیل میشود .مبحث بعدی کتاب درباره شناخت منابع شرقی و غربی عرفان است و از این رهگذر، مسیر آن از بودا و زردتشت تا افلاطون و پلوتن و حکمای اسکندریه، همچنین عرفان یهودی و مسیحی و ماندایی به تفصیل پی گرفته شده است .در بخش مربوط به "تصوف اسلامی "شکلگیری آن در قرن دوم هجری شرح و تحلیل شده افزون بر آن، فرق میان عرفان و تصوف، سیر تصوف از آن هنگام تا قرن نهم هجری (دوران کمال رواح آن) باز نموده شده و از بزرگان و مشایخ این قرون به اختصار سخن رفته است .بخش دوم کتاب (جلوههای عشق و عرفان در شعر فارسی) اشارتی است به زندگی شاعران عارف که با نمونههایی چند از سرودههای آنان فراهم میآید .
موضوع این رساله افلاطون پیرامون پاسخ این پرسش است که «عشق چیست؟». آیا میتوان عشق را مترادف با دوست داشتن دانست؟ یا این دو مقولههای نزدیک به هم هستند؟ به نظر بسیار از محققان، هنر نویسندگی و بلاغت افلاطون در این رساله به اوج کمال رسیده و اتحاد شعر و حکمت در هیچیک از رسالات دیگر او بهتر از این دیده نمیشود. در مقدمه این کتاب به زندگی و اندیشه افلاطون پرداخته شده و در ادامه رساله او ترجمه شده است.
با آثار فرخ تمیمی از دوره نوجوانی آشنایی داشتم و شرودههایش را میخواندم و بعضی از شعرهایش را خفظ بودم. همیشه دیدن شاعران بزرگ برایم جالب و ارزشمند بوده و هست. در سال 1376، با فرخ تمیمی آشنا شدم. برای مصاحبه نزدش رفتم. او نیز در نهایت تواضع و مهربانی پاسخ سوالهایم را داد. پس از آن دیدار، آشنایی ما به دوستی صمیمانه و رفت و آمد خانوادگی تبدیل شد. انگار همین دیروز بود. افسوس چه زود گذشت. اما هر بار با یاد عزیز از دست رفتهای از بزرگان شعر و ادب این مرز و بوم گردهم میآییم، احساس غریبی در وجودم پدید میآمد: یکی شور زیستن در زمانهای که هم عصر بزرگان شعر معاصر ایران نظیر شاملو، فروغ، حقوقی، اخوان، آزاد، اشکوری، آتشی، سپانلو، صلاحی و دیگران بوده و هست و دیگر، اندوه جانگدازی که با غروب هر یک از این ستارگان آسمان شعر معاصر بر قلب و روحم سنگینی میکند.