نقیضه یکی از خردهگونههای ادبی است که به نفی و یا تمسخر گونه اصلی خود میپردازد. نقیضه بنابه اعتبار و اهمیت گونه اصلیاش و نیز ساختار و ماهیت خود، میتواند به طور مستقل مورد توجه قرار گیرد. از آنجا که در ادبیات معنا از ارکان اصلی است و هم در حوزه زبان و هم در حوزههای عاطفه و خیال نقش محوری دارد، در آثار ادبی بسیار مورد توجه است. به این سبب یکی از مهمترین نقیضهها در این حوزه شکل گرفته است که در ادبیات فارسی به آن «تزریق» میگویند. یکی از اهداف مهم نقیضه، سرگرمی و خنداندن مخاطب است و تزریق چنین هدفی را به خوبی تأمین میکند. مشابه این نقیضه را در ادبیات غرب نیز با اندک تفاوتی با عنوان nonsense verse داریم که نگارنده سعی در تطبیقی وجوه اصلی این دو با یکدیگر دارد.
ايضاح و ابهام هنري در ادبيات هميشه محل منازعه بوده است تا آنجا که گاه امتياز اصلي يک اثر تنها به ديريابي معني آن وابسته بوده است. البته ارزش اين تلاش تا حد زيادي به صداقت هنري باز ميگردد. از اينرو برخي از شعرا و نويسندگان عمده همتشان را بر سر اين کار گماشته و سخن خود را به مخاطره افکندهاند. برخلاف تصور رايج، سابقه اين سبک سخن در ادبيات فارسي بسيار بيشتر از مکاتب ادبي غربياي چون دادائيسم و سوررئاليسم است و قدماي ما خاصه آنان که در وادي عرفان قلم ميزدند و يا آنها که با مضمون و صورخيال پنجه نرم ميکردند سخنشان اغلب خصلت معنيگريزانه داشته است تا بدانجا که برخي از عرفا شايد در طعن اين سخت کوشيهاي گاه مذبوحانه، نقيضهاي با نام تزريق برساختند تا با آن، شيوه مذکور را به نقد کشند. مقاله حاضر تمام تلاش خود را در تبيين تاريخي و تحليلي اين نوع ادبي به کار داشته تا اهميتش را فراتر از تفنن و در حد يک اصطلاح فراگير در نقد و انواع ادبي خاطرنشان سازد.
عصر ما، عصر سیطره دغذغههای ذهنی بر روان انسان است که منجر به ایجاد انفعال و بروز حالات عاطفی گوناگونی از قبیل یأس و امید، مهر و کین، شادی و اندوه و شگفتی شده است. به همان اندازه که شخصیت انسانها با یکدیگر تفاوت دارد، کیفیت بروز این عواطف نیز متفاوت است. این حالات که بیانگر ویژگیهای درونی و روانی شخص است در شعر و ادبیات به طرز نمایانتری انعکاس یافته است. از این رو شعر شاملو و ماغوط، که یکی در ایران و دیگری در سوریه به عنوان سرآمدان شعر سپید یا منثور شناخته شدهاند مملو از فضاهایی است که زمینههای عاطفی و روانشناختی آثار این دو را تشکیل داده است. شعر این دو شاعر را میتوان به جهت نگرش فکری، گونه ادبی و سبک نگارش مورد بررسی و تطبیق قرار داد. این مقاله ضمن بررسی زمینههای عاطفی مشترک اشعار این دو شاعر، به این نتیجه نایل شده است که موضوعاتی نظیر عشق و زن، تنهایی و غربت، یأس و امید، مرگ و اندوه محور تفکرات و سرودههای عاطفی آنان بوده است.
در میان همه آنچه عارف نوشاهی نوشته است، عشق به دو چیز بیش از هر چیز دیگری هویداست: نخست زبان فارسی و دیگر نسخه خطی. و پدیدهای که هر دو دست در دست یکدیگر دارند و روح و ذهن این مرد پرکار و دقیق و ظریف را تسخیر کردهاند. بیشک تاریخ زبان فارسی در شبه قاره هیچگاه بدون عارف ورق نخوهد خود و این کتابشناسیها و فهرستها و یادداشت های اوست که دنیای زبان فارسی را در شبه قاره میتواند بیش از پیش به روی مورخان تاریخ ادبیات فارسی در ایران باز کند. شماری از دوستان و دوستداران عارف نوشاهی و زبان فارسی، به پاس تلاشها و زحمات او به زبان فارسی و نسخههای خطی این مجموعه را فراهم کرده و تقدیم وی نمودهاند.
ايضاح و ابهام هنري در ادبيات هميشه محل منازعه بوده است تا آنجا که گاه امتياز اصلي يک اثر تنها به ديريابي معني آن وابسته بوده است. البته ارزش اين تلاش تا حد زيادي به صداقت هنري باز ميگردد. از اينرو برخي از شعرا و نويسندگان عمده همتشان را بر سر اين کار گماشته و سخن خود را به مخاطره افکندهاند. برخلاف تصور رايج، سابقه اين سبک سخن در ادبيات فارسي بسيار بيشتر از مکاتب ادبي غربياي چون دادائيسم و سوررئاليسم است و قدماي ما خاصه آنان که در وادي عرفان قلم ميزدند و يا آنها که با مضمون و صورخيال پنجه نرم ميکردند سخنشان اغلب خصلت معنيگريزانه داشته است تا بدانجا که برخي از عرفا شايد در طعن اين سخت کوشيهاي گاه مذبوحانه، نقيضهاي با نام تزريق برساختند تا با آن، شيوه مذکور را به نقد کشند. مقاله حاضر تمام تلاش خود را در تبيين تاريخي و تحليلي اين نوع ادبي به کار داشته تا اهميتش را فراتر از تفنن و در حد يک اصطلاح فراگير در نقد و انواع ادبي خاطرنشان سازد.